تعبیر خواب ائمه اطهار (ع)
اگر کسی در خواب ببیند که به زیارت حضرت امام رضا (ع) رفته و در حال طواف حرم است، زندگی وی با برکت و نعمت همراه خواهد شد.
اگر حضرت امام زمان (ع) را در خواب دید، و آن حضرت با خوشروئی و ملاطفت برخورد کرد، آن شخص نسبت به اعمال دینی، مراقبت های لازم را معمول می دارد. اگر خلاف آن دید، حضرت از وی ناخشنود است و در امر دین مسامحه کار است.
اگر کسی خود را در حال زیارت هر یک از امام زادگان علیم السلام دید، اگر مجرد باشد، به زودی ازدواج خواهد کرد و صاحب فرزندانی صالح خواهد شد و اگر متاهل باشد، درامر دین کوشاست. دیدن و رضایت امامان معصوم علیهم السلام، نشانه رضایت خداوند است.
تعبیر خواب امام علی (ع)
ابن سیرین می گوید: هر که در خواب حضرت امیرالمومنین علی (ع) را دید، در صورتی که خوش رو باشد، علم و کرامت و شجاعت و سخاوت خواهد یافت. اگر حضرت را زنده در شهری ببیند، انصاف و تقوی در آنجا حکمفرما باشد و ظلم و ستم از آن دیار رخت بربندد.
تعبیر خواب حضرت فاطمه (س)
اگر زنی حضرت فاطمه سلام الله علیها و یا هر یک از بانوان شاخص را در خواب دید، چنانچه آن بانوان در خواب با وی با خوشرویی و ملاطفت برخورد کردند، نشانه آن است که وی در حفظ عفت و تقوای خود کوشا است.
اگر تعبیر خواب خود را پیدا نکردید آن را از ما بپرسید. لطفا به موارد زیر دقت فرمایید:
لطفا هر خواب را در صفحه تعبیر خواب مرتبط با آن سوال کنید.
حتما خواب خود را با حروف فارسی بنویسید. کامنت های انگلیسی تایید نخواهند شد.
تعبیر خواب شما به صورت عمومی در بخش دیدگاه اضافه خواهد . لطفا از نوشتن ایمیل، اطلاعات شخصی خودداری کنید.
ارسال تعبیر خواب به ایمیل امکان پذیر نمی باشد و تعبیر ها فقط در سایت نوشته می شود.
تعبیرهای درخواستی در سریع ترین زمان ممکن نوشته خواهند شد اما ممکن است به دلیل درخواست های زیاد این زمان گاهی طولانی شود.
در صورتیکه خواب ارسالی شما بیشتر از ۷۵۰ کاراکترباشد، به ازای هر ۷۵۰ کاراکتر یک حق خواب از شما کسر خواهد شد!
فقط اعضای وب سایت می توانند تعبیر خواب خود را سوال کنند. اگر قبلا عضو شده اید ورود و برای ثبت نام عضویت را کلیک کنید. ورود عضویت برای دریافت تعبیر خواب از طریق تلگرام به آی دی @yotaabcom پیام دهید.
ammin : به نام خدا.سلام خانم هراتی عزیز. من یک بیماری لاعلاج دارم که 7ماه قبل خیلی خیلی برای شفاش دعاونذرانجام میدادم و 2تاحاجت خیلی بزرگ دیگه که همزمان واسه هرسه دعا میکردم(شفای بچه م وهدایت یک نفر)
اون زمان خواب بسیار واضحی دیدم.دیدم که روبروی من 3 مجموعه دقیقا عین هم هست یکی بالاسمت چپ یکی بالاسمت راست یکی پایین وسط (قرارگیری مانند هفت).
درهرمجموعه یک چشمه بود بالا سمت چپ ویک درخت بالاسمت راست و یک فانوس پایین وسط.(قرارگیری مانند هفت)
چشمه ها جاری نبودند ایستاده وکوچک بودند کدر نبودند ولی چندان زلال هم نبودند
درختها کوتاه و باشاخه های کم و بی هیچ برگ یا میوه یاگل بودند.البته سالم و جوان بودند.
فانوسها فانوس دستی سالم ولی خاموش بودند.فضای خوابم روشنایی عادی داشت دریک زمینه کرم روشن.
به من گفته شد ((امام جواد قراره بیان))ومن فهمیدم ازسمت چپ تصویروارد خواهندشد.
احساس خیلی خوبی به این خواب دارم و خیلی بهش فکرمیکنم
آیابشارت برآورده شدن 3تاحاجتم هست بخصوص شفا؟
بی نهایت ممنونم
فریبا هراتی
: سلام. با آرزوی شفا برای شما. شما به کمال ذهنی رسیده و به معنویت بالا دست یافته اید. می خواهید که احساسات مثبت به صورتی قوی و خودجوش در زندگی تان جریان پیدا کند و هر سه آرزویتان برآورده شود. شما ناامید نیستید ولی خیلی هم امیدوار نیستید. برای خودتان و این دو نفر امیدها و آرمانهایی در دلتان هست که تازه شکل گرفته و هنوز برآورده نشده. امیدوارید که این دو نفر و شما به خرد و احساسی برسید که از درون شما تشعشع یافته و راهنمای شما در سفر زندگی باشد، اما هنوز به این آگاهی و خرد نرسیده اید. شما باید متوسل به امام جواد شوید تا ناراحتی های شما از بین برود و او مشکلاتتان را کنار بزند با دعای خیر خودش در حق شما. او بسیار بخشنده است و خواهد آمد تا حاجاتتان را به دعای خیر خودش و با توکل به خدای بزرگ، به شما ببخشد. انشالله حاجت روا می شوید. دوست من در درگاه خداوند هیچ چیز غیر ممکن نیست! تا زمانی که شما به خداوند تکیه ی کامل کنید خودش تکیه گاه و امنیت شما خواهد بود. تشکر از همراهیتون.
پریماه : سلام من دختر بچه ای رو خاب میدیدم که داریم با هم راه می ریم نمیدونم کجا بود و اینکه ایشون کی هست داشتن میگفتن که غیبتت میکنن و گفتن که چی میگن بعد ناراحت از ته دل نفرین کردند فقط اینقدر یادمه که الهی لحظه ای خوشی نبینند اما بیشتر بود من حواسم نبود ایشون دختر بچه هستند و گفتم اگه راست میگی راهتو ازشو ن جدا کن خدا نگفته و..بعد دیدم اصلا کسی نیست هر چی گشتم نبودند و تازه متوجه شدم همراه من یک دختر بچه بود نه کسی دیگه من توی یه صحرا بودم بعد بی اختیار احترام گذاشتم وگفتم السلام و علیک یا حضرت رقیه بنت الحسین
فریبا هراتی
: سلام. شما احساس می کنید که از دیگران ایزوله شده اید و از شما حمایتی نمی شود و تنها مانده اید و ناراحتید. در اوج این تنهایی ها و زمانی که دوستان غیر واقعی شما، شما را تنها گذاشته و غیبتتان را می کنند، شما تنها نیستید و خداوند برای شما حضرت رقیه س را همدم و دوست واقعی تان قرار داده و باید به ایشان متوسل شوید تا مشکلاتتان حل شود. هر وقت ناراحت بودید نه نفرین کنید و نه شکایت ولی به خدای بزرگ بگویید خدایا تو می دانی که من سعی می کنم بنده ی خوب تو باشم ولی مورد ظلم واقع شده ام. پس با دشمنان من چنان کن که تو خواهی. اگر خواهی از آنان بگذر که تویی بخشایشگر مهربان و اگر خواهی عقوبت بد کارشان را به آنان نشان ده که تویی سخت انتقام گیرنده! تشکر از همراهیتون.
Reza : سلامت باشین. رضا، 37 ساله، مجرد. یه آقایی بود با قد متوسط، موهای کوتاه و کم پشت، ته ریش که بعضی سفید بودند با اضافه وزن. ایشون یه جورایی گره گشایی میکردن. من و یه جوون دیگه باهاش بودیم. آقا داشت گره یه دختر جوان که متاهل بود رو باز میکرد. به مرحله ای رسید که آنالیزش میکرد و از ما پرسید که خوابی دارید که براتون تعبیر کنم؟ من جواب منفی دادم. دفعه بعد هم باز قرار بود به همراه همون جوون، با اون آقا بریم سراغ گره گشایی شخصی دیگر (ما کاری نمیکردیم). از مادرم پرسیدم خوابی نداری که تعبیرش رو برات بیارم. مادرم چون نمیخواست کسی از خوابش چیزی بفهمه اون رو به صورت برگه ای باریک مستطیل شکل روی دفتر یا کتابی چسبوند و بهم داد. خواب، تایپ شده به خط نستعلیق به رنگ مشکی در برگه زمینه سفید به طول و عرض نوشته بود. جمله ای کوتاه بود که اولش در مدح حضرت علی بود و آخرش چنین چیزی بود: "تو نور 2 چشمان علی (یا "علیا"). از مادرم با بهت پرسیدم که منو میگه!؟ که یعنی من نور چشم های حضرت علی هستم؟ اونم با سر تکون دادن تایید کرد.
فریبا هراتی
: سلام. شما شاید در پس زمینه ی ذهنتان کمک گیری از دعانویسان و امثال اینها وجود دارد. هر چند که ایشان کلا از شیاطین و اجنه برای رسیدن به خواسته هایشان کمک می گیرند و خودشان می گویند که موکلانی از جن دارند و هر چند که در قرآن کریم آمده است که عده ای از مردم از روی نادانی از شیاطین و اجنه کمک می گیرند و حداوند به واسطه ی این اجنه، انسان ها را می آزماید تا بداند که چه کسانی به خداوند توکل می کنند و چه کسانی از اجنه کمک می گیرند. پس این کار بسیار گناه بزرگی است و مطلقا سراغ اینکارها برای حل مشکلاتتان نروید. همیشه به خداوند توکل کنید و به ائمه اطهار متوسل شوید نه به جن ها. مادر شما در قضاوت خودش نسبت به مسئله ای در رابطه با شما اشتباه کرده و حالا نیاز به راهنمایی دارد. او احساس می کند که سر موضوعی خطا و اشتباهی از او سر زده و الان گیر کرده و نمی داند چطور باید از این فکر راحت شود. برای او اعتماد کردن به افراد دوروبرتان برای مشارکت و تعهد در مورد خاصی سخت است. او از حضرت علی ع کمک می خواهد و متوسل به ایشان می شود و او را قسم به نور دو چشمانش (( شما ) که مثل نور دو چشمان مادرتان هستید که بدون شما دنیا برایش تاریک است )) و به خاطر اینکه شما شیعه ی با ایمان حضرت علی ع هستید او را قسم می دهد که راهنمایی و گشایش کاری برایش فراهم شود که از این بی اعتمادی و ترس بیرون بیاید و دوباره در مورد کسی که قبلا قضاوت اشتباه کرده، فکر بد نکند. تشکر از همراهیتون.
لادن : سلام خانم هراتی عزیز،عرض ادب
من دیشب خیلی مضطرب و عصبی بودم و چندباری پشت سر کسی بد گفتم اما آخرشب متوجه اشتباهم شدم و از خدا خواستم منو ببخشه البته بعدشم همچنان عصبی بودم ولی اصلا کفر نگفتم و کلی هم باامام حسین ع صحبت و درددل کردم،ساعت سه و نیم صبح خواب بسیار عجیب و پریشونی دیدم که انشالله بخاطر ذهن آشفتم باشه و تعبیر بدی نداشته باشه.
خواب دیدم امام حسین ع اومدن جنگ و من به شدت میترسیدم و از چشم چندتا مرد پنهان شده بودم و میترسیدم پیدام کنن و کلا شهر بهم ریخته بود بعد یه دفه دیدم یجا دراز کشیدم و تو دلم میگم چقد قبلا آرامش داشتیم الان همش میترسیم بعد با مادرم رفتیم که برای خودم روسری بخریم روسریای قواره بزرگ قشنگی داشت یجا رفتیم داخل از یه روسری خوشم اومد گفتم اونو بدین مادرم میگفت نه اون نه تعجب کرده بودم که چرا نمیذاره،یه دفه دیدم حضرت ابوالفضل دارن میان و همگی با اتوبوس داریم میریم به استقبالشون و گفتن اگه دیرتر از حضرت برسین ایشون کتکتون میزنن اما خوشبختانه همزمان رسیدیم و از اتوبوس پیاده شدم و با ترس و لرز اما خندون بهشون گفتم سلام خسته نباشید خوش اومدید ایشون از رفتارام تعجب کردن(چهره و ظاهر حضرت ابوالفضل ع مثل مردم عادی بود)
بعد که از اونجا دور شدم دوستمم پشت سرم اومد یه گلدون گل دستم بود گفتم یادم رفت اینو بدم بهشون دوستم گفت بیا بریم بده گفتم نه یه گلدون گل گذاشتم پیششون اسمم هم روش نوشتم،بعد انقد ترسیده بودم گفتم بدو بریم فقط ازینجا دور شیم و دویدیم از حیاط یه خونه بریم کوچه بعدی در حال دویدن من حس بهتری داشتم و تو دلم گفتم خوبه که دوستم هست.(من ارادت زیادی به امام حسین ع و حضرت ابوالفضل ع دارم و اصلا کفرنگفتم و ناشکری نکردم نمیدونم چرا دربارشون اینطوری خواب دیدم)
سپاس فراوان
فریبا هراتی
: سلام. عرض ادب متقابل. هر قدر آدم بی گناه تر باشد و بیشتر عاشق خدا و ائمه اطهار، اشتباه او بیشتر به او گوشزد خواهد شد و بیشتر مورد توبیخ قرار خواهد گرفت چون خداوند از انسانهای با ایمان انتظارات و توقعاتی دارد که از مردم معمولی ندارد. شما زود قضاوتی کرده اید و متوجه اشتباهتان هم شده اید برای همین دیده اید که حضرت امام حسین ع به جنگ آمده چون او می خواهد از شما در برابر افکار منفی و کفر حمایت کند و شما نباید ناامیدی و اضطراب را به خودتان راه دهید. مادر شما می خواهد طرز فکر شما به گونه ای باشد که او صلاح می داند. حضرت ابوالفضل ع هم شما را دوست دارد و شما سعی می کنید که در محبت کردن به او پیشقدم باشید و در کارهای خیر تعجیل می کنید. شما نمی خواهید که محبت آنان را از دست بدهید. تشکر از همراهیتون.
ملیکا : سلام من توی خواب دیدم مجلسی بود که همه لباس سفید پوشیده بودند و نشسته بودند به جز خانمی که لباس مشکی پوشیده بود و وسط آن ها نشسته بود که آن خانم حضرت زهرا(س) بود که یک دفعه دختر بچه ای به طرفش دوید که اون دختر بچه حضرت رقیه بود و با حالت گریه میدوید به سمت حضرت زهرا و ایشونم دویدن به طرف حضرت رقیه و بعدش انگار حضرت زهرا با موتور من به خانه رساند و وقتی چهرشون دیدم مشکی بود که درختای خشک داخل اون سیاهی بود این خواب دوشنبه صبح دیدم
این خواب چه معنی میده؟
فریبا هراتی
: سلام. حضرت زهرا س و حضرت رقیه س باعث امید خیلی از مردم می شوند و حاجات آنها را با دعای خیر و نیکوی خودش مستجاب می کنند ولی مردم به ایشان ظلم می کنند و امیدهای او را ناامید می کنند و کسی به حرف او با دقت گوش نمی کند. حضرت زهرا س از خیلی از مردم راضی نیست. شما به او متوسل می شوید و خیلی زود به اهدافتان خواهید رسید. تشکر از همراهیتون.
Mona : سلام.تو خواب دیدم روبروی حرم حضرت ابوالفضل العباس تو بین الحرمین ایستادم و کنارم پسر خالم ایستاده تو بغلم هم یه نوزاد پسر که قنداق پیچ شده بود با قنداق سفید بود که احساس میکردم اون بچه من منتظر مادر و خالم بودم که رفته بودن زیارت قرار بود اونا که آمدن بچه رو بگیرن تا ماهم باهم بریم زیارت داخل حرم.(من متاهل هستم و الان با پسر عموم ازدواج کردم و یه پسر هم دارم و نمیدونم این خواب چه معنی میده).ممنون
فریبا هراتی
: سلام. برای اینکه بنده بتوانم تعبیر دقیقتری از خوابتان بگویم لازم است که بنویسید که چه زمانی این خواب را دیده اید. چون از شواهد خواب به نظر می آید که خواب مربوط به گذشته است. به هر جهت شما به خاطر رسیدن به حاجتتان متوسل به حضرت عباس ع شده اید و حاجتتان را هم گرفته اید. و به شما گفته شده که صاحبت فرزند پسری هم می شوید که امروز هم دارید. اگر این خواب مربوط به گذشته نیست، و جدیدا خواب را دیده اید، شما و همسرتان مجددا برای رسیدن به خواسته هایتان به حضرت عباس ع متوسل می شوید و قطعا گشایش کار خواهید یافت. تشکر از همراهیتون.
Mona : سلام. خواب دیدم که جایی بودم پر از جمعیت پشت یه در خیلی بزرگ انگار یه جایی مثل بیابون بود همه منتظر بودن این در باز بشه تا برن تو ولی همه اجازه نداشتن برن در که باز شد من رفتم تو کنار در یه خانم با لباس سفید و صورت نورانی که حس میکردم داره لبخند میزنه به همه آب سیب شیرین میداد من رفتم جلو به من تعارف کرد استکان آب میوه رو گرفتم ولی نخوردم رفتم ببینم که از کجا میاره، آب میوه رو ولی وقتی رفتم تعجب کردم چون اونجا جز یه دیگ مسی متوسط چیزی نبود و اون دیگه به محض خالی شدن دوباره خود به خود پر میشد از آب میوه خوردم خیلی شیرین و خوشمزه بود بعد که برگشتم اون زن نورانی که تو خواب احساس کردم حضرت فاطمه است بهم گفت تو اینجا بایست و به اونای که میان تو آب میوه بده منم قبول کردم ولی جمعیت که میومد تو آنقدر سریع و با عجله جلو میرفتن که انگار باید سریعتر میرسیدن یه عده هم بیرون ایستاده بودن و با حسرت نگاه میکردن در این بین فقط مادر بزرگم و دو تا پسر جوان و یه زن و شوهر میانسال ایستادن و من از اون آب میوه دادم خوردن و بهشون گفتم باید جلو واینیستید باید جلو بهتره بعد منم پشت سر اونا رفت تا رسیدم به جایی مثل یه سکوی خیلی خیلی بزرگ که جمعیت روی اون و ایستاده بودن من ایستادم پشت سر کسی که وقتی برگشت فهمیدم امام علی هست و به یه مرد که گریه میکرد و موهای خیلی کمی داشت یه کیسه پر از انار اون شده ولی هر دونه بزرگ و شیرین بود داد یکی از اونا افتاد که من برداشتم و خوردم و خیلی شیرین و خوشمزه بود .بعد که احساس کردم اون سکوی بزرگ با اجازه امام علی بالا رفت سمت آسمون و آفتاب داشت سقوط میکرد و زمین تاریک شد ولی اون سکو روشن بود (.ببخشید اگر خیلی طولانی شد)
فریبا هراتی
: سلام. شما صحرای محشر را دیده اید و روز قیامت. شما شیعه ی حضرت علی ع و حضرت فاطمه س هستید و بعد از 120 سال که عمرتان تمام شد، حضرت فاطمه س از شما شفاعت خواهد کرد و به سلامت و امنیت و آرامش خواهید رسید. همینطور به سبب قلب پاکتان، خودتان خواهید توانست شفیع عده ای دیگر باشید و به خاطر شما گناهان آنان بخشیده خواهد شد. مثل مادر بزرگتان... در روزی که نامه ی اعمال را می دهند هر کسی که پیرو واقعی حضرت علی ع است، جایگاهی بالا خواهد داشت و گناهان و اشتباهات کوچک او بخشیده خواهد شد و شما هم اشتباهی داشته اید که بخشیده شده. در آن هنگام بندگان خوب خداوند همراه فرشتگان به سمت بهشت بالا می روند و خورشید و ستارگان فرو می ریزند و زمین تبدیل خواهد شد به صحرای محشر و جایگاهی برای عقوبت کار گناهکاران ولی بندگان خوب خداوند در این مهلکه نخواهند ماند و همانطور که در قرآن کریم وعده داده شده است نور آنان هدایتگر آنان خواهد بود و فوج فوج به هدایت فرشتگان بالا خواهند رفت و یک گروه بهشتیان کسانی هستند که نه به زبان و از روی طمع رسیدن به مال دنیا بلکه از صمیم قلب، و خالصانه پیروان حضرت علی ع هستند. تشکر از همراهیتون.
مصطفی : خیلی معذرت میخوام جا انداختم یه مطلبی رو من با ماشینم تصادف کرده بودم و واقعا خراب بود. خیلی معذرت میخوام اسباب دردسر شدم. مطلب مهمی رو جا انداختم
فریبا هراتی
: تصادف شما همان گناهانی است که کرده اید و وجهه ی شما خراب شده! شما خودتان هم می دانید که گاهی احساس گناه کرده اید چون وقتی آدم به خدا ایمان نداشته باشد ممکن است گاهی( نه همیشه) به خاطر رفاه خودش هر کاری می کند و اهمیتی نمی دهد که دیگران ضرر کنند یا خیر چون به عاقبتی اعتقاد ندارد که در آن مجازات یا تنبیه شود ( این مسئله عمومیت ندارد خیلی از کافران هستند که رفتارشان انسانی و عادلانه است ولی با این وجود قطعا پیش می آید که به دلیلی مرتکب گناهی شوند و اگر گناه هم بکنند نمی ترسند که مجازات شوند) .
مصطفی : سلام خدمت خواهر گرامی و دلسوز
من این روزها زیاد مزاحم شما میشم چون مرتب در دعا و نذرو نیاز هستم و میدونم حاجتمو گرفتم ولی چه کنم که حاجت من عشقیه بی تابم
من اصلا آدم اعتقادی و با ایمانی نبودم تا اینکه عاشق دختری شدم که پدرش مخالف سر سخت ازدواج دخترش با من بود و مادرش رو که دیگه نگو دخترش رو تهدید به خودکشی کرده و گفته میکشم خودمو اگر با مصطفی ازدواج کنی. منم چون امام رضا وقتی خواهرم رو که سرطان داشت و دکترها جواب کرده بودن شفا داد چسبیدم به امام رضا و ازش خواستم حاجتمو بده یه شب به امام رضا گفتم برگمو بده بیام پیشت خوابیدم خواب دیدم امام رضا گفت برگه تو رو دادم ماشینتو درست کردی بیا پیشم. منم رفتم پیشش ولی به همه گفتم میرم شمال روم نمیشد بگم کارم به اینجا کشیده همه مسخره کنن بگن تو کافر اونجا چیکار میکنی. تو مشهد بودم مثله آواره ها و کارتن خوابها نشستم تکون نخوردم فقط حرف زدم تو دلم
تا که فرداش بچه خواهرم بهم زنگ زد گفت دایی خواب دیدم رفتیم خونه دختره خواستگاری بابای دختره گفت برید مشهد زیارت بیاید حله. گفتم دایی من الان مشهدم که شاخ درآورد.
به هر حال شما چندین مرتبه خواب های منو تعبیر کردید و هر بار هم بهم گفتید حاجت روا شدید. خوشحالم که این دختر منو برد پیش امام رضا و امام رضا منو وصل کرد به ائمه اطهار. الان نماز هامم دارم میخونم ولی خبری از دختره نیست
معذرت میخوام طولانی شد آبجی خیلی ببخشید.
فریبا هراتی
: سلام. تشکر. اینکه امام رضا ع به شما گفته اند که برگه ات را دادم ماشینت را درست کردی بیا پیشم به این معنی است که امام رضا ع دست رد به دوستی شما نمی زنند و به شما خوشامد می گویند که با او در ارتباط باشید. ولی شما باید اول ماشینتان را درست کنید بعد بروید پیش او یعنی اول باید مغزتان را کنترل کنید، کنترل زندگی تان را به دست بگیرید، حاجتتان را بگیرید و بعد بروید پیش او. ماشین شما در خواب جاه طلبی ها و آرزوهای شماست که شما به واسطه ی آن کنترل زندگی تان را به دست می گیرید. شاید خانواده ی این دختر شما را به خاطر اتئیست بودن و بی ایمانی طرد کرده باشند و اگر بدانند که شما خدا را پیدا کرده اید نسبت به ازدواج شما موافقت کنند. دختری که از او خواستگاری کرده اید قطعا تعاریفی از شما و عقایدتان به خانواده اش کرده است و مثلا گفته که اهل دین نیستید و آنها مخالفت کرده اند. انشالله شما با درست فکر کردن و منطقی رفتار کردن خواهید توانست به اهدافتان برسید. اما جدای مسئله عشق و خوابتان یک مسئله دیگر هست که دلم نمی آید به شما نگویم. شما خداوند را از راه های علمی و احساسی می توانید کشف کنید. راه های علمی آن نیاز به مطالعه و دقت و راهنمایی بسیار دارد. اما راه های احساسی آن نزدیک ترین راه ها به شماست. حقیقت خدا می دانید چیست؟ خدا عشق است. مهربانی است. لطف است بخشش و رئوفت است. هر کسی جز این در ذات و در رفتارش باشد از خدا نیست از شیطان است. خداوند امر کرده که حتی به دشمنتان که به شما پناه آورده پناه دهید! که کسی را بیشتر از ظلمی که به شما کرده تنبیه نکنید! که ناحق نگویید مال مردم نخورید دزدی نکنید... شما نباید با نگاه کردن به کسانی که جز این رفتار می کنند و ادعای ایمان دارند بگویید که هر که از خداست اینطور ظالم است. کسانی که با رفتارشان مردم را نسبت به خداوند بد بین می کنند و ایمان آنها را سست می کنند در مقابل خداوند مسئول هستند و خدای بزرگ مجازات سنگینی برایشان در نظر گرفته. اگر شما می دانستید که خداوند چقدر دوست داشتنی و رئوف و بزرگوار و بی نیاز اما در عین حال عاشق بندگانش هست ، اصلا عاشق کسی جز او نمی شدید. و در عین حال هر چیزی در کائنات با قانون علمی پیش می رود. معجزات خداوند برای نشان دادن قدرت او به مردم و جذب آنان به سمت خودش است ولی در طبیعت قانون است که حکمفرماست. اگر شما گوشت را بخواهید بپزید 4 ساعت زمان می برد. اگر 1000 بار ذکر بگویید و 700 رکعت نماز بخوانید که این گوشت نیم ساعته بپزد، چنین نخواهد شد!! پس خرافه را با دین قاطی نکنید. چیزهای منطقی از خدا بخواهید. شناخت خانواده ی این دختر از شما زمانبر است و با به حرم رفتن و زیارت امام رضا اینطور نیست که فردا این دختر را با لباس عروس به شما تحویل دهند و بگویند بفرما این هم حاجتت!! یا بگویید چون آمدم زیارت کردم فردا باید یک خانه بزرگ و ماشین به من بدهی خدا وگرنه با تو قهرم. با خدا معامله نکنید. همینطوری اش هم تا خرخره به خداوند بدهکاریم.... همه ی ما. قدر او را بدانید. در پناه خدای مهربان باشید.
یاش گین : سلام. خوابی دیدم یکم عجیب. خواب دیدم همراه با مادرم و خواهرم وارد امامزاده ای میشیم. نمدونم بگم امام یا امامزاده واقعا نمیشناختم. وقتی که وارد شدیم مردم پشت ضریح ها تجمع کرده بودن و دعا میکردن. اما ما که رسیدیم واسمون در های ضریح باز کردن. ما هم با گریه و فریادو هیجان میدویدیم داخل. خدام در باز کردن واسمون همشون هم زن بودن. با آرامش نگاهمون میکردن ما هم انگار گفته بودن از قسمت سر قبل دعا کنید. از قسمت سر قبرها که فکر کنم ۳ تا بودن دعا و التماس میکردیم. مردم بیرون بودن فقط به ما ۳ تا اجازه ورود دادن. بعد از اونجا که دراومدیم. رفتیم تو خونه قدیمی پدربزرگ و مادربزرگم. که الان دیگه تقریبا مخروبه شده تو روستا. عموم تو یه اتاق خواب بود. شوهر خواهرم و برادرش هم داشتن واسه یه کمد تو پذیرایی چوب لباسی میزدن. انگار داشتن واسه اون خونه تعمیرات میکردم. ما هم از اینکارشون خوشحال شدیم. تعبیرش چیه خانم هراتی؟
فریبا هراتی
: سلام. شما برای رسیدن به خواسته هایتان متوسل به ائمه ع می شوید و قطعا حاجت روا خواهید شد چون از تمام قلبتان با ایمان هستید و خدا را فقط به خاطر حوائجتان نمی پرستید. دنیا به شما رو می آورد و باید سعی کنید که منطقی فکر کنید و دنبال هوی و هوس نفسانی نروید. شما می خواهید به امنیت برسید و به اعتقادات قدیمی خودتان هم پایبند هستید. عموی شما در دنیای خودش زندگی می کند و کاری به کار دیگران ندارد و شوهر خواهرتان و برادرش رازهای خودشان را حفظ می کنندو سعی می کنند روح و جسمشان را بهتر کنند و درست بیاندیشند. می خواهند زندگی هایشان را بهتر کنند. تشکر از همراهیتون.