کاربر گرامی، بخش دیدگاه تعبیر خواب روزهای دوشنبه، پنج شنبه و جمعه کلا بسته است. سایر روزها از ساعت 12 شب تا 17 عصر فعال است.باشه

یوتاب گلچینی از بهترین ها

تعبیر خواب خانه

اگر کسی خود را در خانه جدیدی دید که متعلق به خود اوست، و در آن خانه وسایل رفاه و راحتی کاملی وجود داشت، به زودی ازدواج می کند و به خوشبختی و رفاه خواهد رسید. اگر شخص متاهلی این خواب را ببیند، نشانه داشتن زندگی مرفه و خوبی است. ورود به خانه نو نیز ازدواج است.

اگر دید در خانه ای بدون وسایل و تک و تنها به سر می برد، نشانه نزدیک شدن به پایان عمر است. اگر کسی ببیند خانه ای محقر و ویرانه دارد و آن خانه متعلق به خودش است، زندگی بر او تنگ خواهد شد و درآمدش کاهش خواهد یافت. چنان چه ببیند یکی از اتاقهای خانه آشفته و خراب است، بخشی از زندگی بیننده خواب دچار خرابی و ویرانی می شود و غمی و زیانی به او می رسد.

اگر ببینید که درب خانه شما آهنی است، زندگی قابل دوامی دارید و ثروتمند می شوید. اگر درب خانه شما از نقره بود، بیننده خواب گنه کار است و باید توبه کند. اگر درب نویی به خانه اش وصل کردند، بیننده خواب شغل و کار جدیدی پیدا می کند.

اگر کسی دید درب خانه خود را کند، و به دور انداخت، اگر درب کهنه و شکسته بود، و به جای آن درب نویی گذاشت، از غم و اندوه مالی خلاصی و نجات پیدا می کند و به مال و نعمت می رسد و اگر کسی دید که دیگری درب خانه او را می کند، از آن شخص خصومت خواهد دید و اگر دید درب خانه اش بزرگ شده به مقام وی افزوده می شود.
اگر کسی دید درب از خانه ی قدیمی می کند، در خیرات به رویش گشوده می شود. اگر کسی درب خانه ی خود را کوچک دید که به زحمت می توانست وارد سرای شود، به تنگدستی دچار می شود.

    امام صادق (ع) می فرماید: دیدن سرای به خواب بر هشت وجه است:
  1. مرد را زن و زن را شوهر،
  2. توانگری،
  3. ایمنی،
  4. عیش خوش،
  5. مال،
  6. ولایت،
  7. عزت،
  8. امانت.

محمد ابن سیرین می گوید: خانه مفرد درخواب، زن است. اگر ببیند خانه یا ستونهای خانه را از جای برداشت، دلیل که زن با مروتی می خواهد و به زودی زنش آبستن خواهد شد. اگر ببیند وارد خانه ای نو شد، دلیل که زنی خواهد و توانگر شود.
اگر ببیند که خانه مفرد به کنج اندوه بود و ندانست که خانه از کیست، دلیل که از دنیا رحلت کند. اگر ببیند درب خانه باز بود و او در را قفل نکرده بود و آن خانه به خانه دیگر راه داشت، دلیل که از غم و اندوه رها گردد. اگر بیمار این خواب را ببیند، شفا یابد. اگر ببیند درب خانه خود را بشکست، دلیل که از کسی او را مالی رسد.
اگر ببیند درب سرای بشکست یا بسوخت، دلیل که برای صاحب سرای مصیبت اتفاق خواهد افتاد. اگر ببیند زمین سرای او بزرگ و فراخ شد، دلیل که به قدر آن فراخی او را روزی در دنیا فراخ شود. اگر برخلاف این ببیند، روزی بر وی تنگ شود. اگر ببیند سرای او را می کندند، دلیل که راه صلاح بر خود ببندد و نماز و عبادت کم کند. اگر ببیند سرای کهن را می کند، در خیرات بر وی گشاده شود و خرم گردد.

ابراهیم کرمانی می گوید: اگر ببیند که خانه بر وی افتاد، دلیل که مالی بسیار بدو رسد. اگر ببیند که خانه بزرگ و فراخ گردید و از آن که بود بزرگتر شد، دلیل که مال و نعمت بسیار بر وی رسد. اگر ببیند درِب خانه او آهنین بود، دلیل که توانگر شود.
اگر درب خانه او سیمین است، دلیل که او باید از گناه و معصیت توبه کند. اگر توانگر بود، نعمتش زیادتر شود. اگر ببیند پیرامون خانه او هیچ خانه ای نبود، دلیل که حالش تباه شود. اگر ببیند که میان سرایِ نو شد، دلیل که او را دختری یا خواهری آید و هم او گوید که صفحه سرای، دلیل کند بر پدر و مادر. اگر دید صفحه سرای او نو و پاکیزه است، دلیل است بر تندرستی تن مادر و پدر.

حضرت دانیال می گوید: اگر ببیند در سرای بیگانه شد و هیچکس را نشناخت و در آنجا مردگان دید، دلیل که آن سرای آخرت بود و وقت اجل وی رسیده است، اگر ببیند در آنجا شد و بیرون آمد، دلیل که بیمار شود و نزدیک هلاک باشد و شفا یابد. اگر در سرای معروف وارد شد که بنیاد آن از گل بود، دلیل که روزی حلال یابد.
اگر ببیند بنیاد سرای او از خشت پخته و گچ بود، دلیل که جوینده مال حرام است. اگر ببیند از آن بیرون آمد، دلیل که از حرام توبه کند. اگر ببیند در سرائی بزرگ و فراخ بود، دلیل که روزی بر وی فراخ شود. اگر سرای کوچکی و تنگ دید، دلیلش به خلاف این باشد.

جابرمغربی می گوید: اگر کسی دید در سرائی بزرگ و پاکیزه و نو داخل شد و دانست که آن سرای ملک او بود، دلیل که روزی بر وی فراخ و گشاد شود و عزت و جاه یابد و زن خوبروی خواهد و توانگر شود و ولایت یابد. اگر این خواب را زنی دید، شوهر توانگر بخواهد.

اگر تعبیر خواب خود را پیدا نکردید آن را از ما بپرسید. لطفا به موارد زیر دقت فرمایید:
لطفا هر خواب را در صفحه تعبیر خواب مرتبط با آن سوال کنید.
حتما خواب خود را با حروف فارسی بنویسید. کامنت های انگلیسی تایید نخواهند شد.
تعبیر خواب شما به صورت عمومی در بخش دیدگاه اضافه خواهد . لطفا از نوشتن ایمیل، اطلاعات شخصی خودداری کنید.
ارسال تعبیر خواب به ایمیل امکان پذیر نمی باشد و تعبیر ها فقط در سایت نوشته می شود.
تعبیرهای درخواستی در سریع ترین زمان ممکن نوشته خواهند شد اما ممکن است به دلیل درخواست های زیاد این زمان گاهی طولانی شود.
در صورتیکه خواب ارسالی شما بیشتر از ۷۵۰ کاراکترباشد، به ازای هر ۷۵۰ کاراکتر یک حق خواب از شما کسر خواهد شد!

1443 دیدگاه

فقط اعضای وب سایت می توانند تعبیر خواب خود را سوال کنند. اگر قبلا عضو شده اید ورود و برای ثبت نام عضویت را کلیک کنید. ورود عضویت برای دریافت تعبیر خواب از طریق تلگرام به آی دی @yotaabcom پیام دهید.

Dokhtare Ali110

Dokhtare Ali110 : سلام خانوم هراتی عزیزم، روز جمعه شما بخیر و آرامش باشه ان شاءالله.

پاسخ
لینک۳ خرداد ۱۳۹۸ ساعت ۱۴:۴۷:۲۹
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. تشکر. همینطور برای شما. پسرخاله ی شما در خواب، می تواند به عنوان نمادی از پشتوانه و ارزش و گشایش کار باشد که شما می توانید به آن برسید و الزاما به خود پسرخاله تان تعبیر نمی شود. شما دید وسیعی نسبت به زندگی تان پیدا خواهید کرد و به امکانات و موفقیت هایی که پیش رو دارید، با چشم انداز جدیدی نگاه خواهید کرد. فکرتان باز تر می شود. از چهتی هم، فکر و شخصیت شما مورد تحسین و حمایت فامیلتان قرار می گیرد و ممکن است پسرخاله خودتان در واقعیت احساس کند که درک و شعور شما از خانمش بیشتر است و دیگر خانم او به نظرش نیاید. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۳ خرداد ۱۳۹۸ ساعت ۱۹:۱۹:۲۵
فرزانه

فرزانه : سلام ، وقتتون بخیر ، من خواب دیدم عموی من دکتر شده و در تهران ( ما همه ساکن اصفهان هستیم ) یک خانه اعیانی داره بطوری که خانه هم مطب و هم قسمت مسکونی داره و مارو دعوت کرده با غذاهای خیلی خوب در ظروف نقره و ما از این همه ثروت و ابهت در شگفتیم ...و خود من هم پزشکی قبول شدم و خوشحال ازین که ترم اولم...ممنون

پاسخ
لینک۴ خرداد ۱۳۹۸ ساعت ۰۲:۰۹:۳۴
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. تشکر. عموی شما توانایی حمایت از دیگران را دارد و فکر او خیلی خوب کار می کند و ایده های جالبی به ذهن او می رسد که هم خودش راحت زندگی می کند و هم دیگران را حمایت می کند. او از شما هم حمایت روحی می کند و باعث آرامش شما و بالا رفتن اعتماد به نفستان می شود. زندگی شما هم مشابه عمویتان رو به بهبودی خواهد رفت و اگر در واقعیت خیال ندارید پزشکی بخوانید، شما هم نقش حمایتگرایانه نسبت به فامیل و دوستانتان را به عهده خواهید گرفت. به هر جهت زندگی شما با تحولی مثبت روبرو خواهد شد. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۴ خرداد ۱۳۹۸ ساعت ۱۰:۵۴:۵۲
Mehrsa

Mehrsa : سلام صبحتون بخیر و شادی این خواب رو دوستم دیدن : خواب دیدم یه خونه اجاره کردم که پنجره اش رو به باغچه پر از گلهای رز بود و خیلی قشنگ و خوشبو بودن بعد از اونجا با مامانم جایی رفتیم که یک دشت سبز بود و من میخواستم عکس بگیرم ( در واقعیت من مستاجرم ) ممنون

پاسخ
لینک۲۸ اردیبهشت ۱۳۹۸ ساعت ۰۸:۵۴:۰۱
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. تشکر. شما مثبت اندیش و مهربان هستید و عشق و محبت زیادی به زندگی تان راه می یابد. شما و مادرتان به آرامش روحی می رسید و تصویر ذهنی تان از خودتان، آدمی عاشق پیشه ، صلح طلب، مثبت اندیش، و مهربان و دوست داشتنی است. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۲۸ اردیبهشت ۱۳۹۸ ساعت ۱۵:۰۸:۲۵
liyla

liyla : سلام خانم هراتی عزیز عرض ارادت ممنون از تعبیرهای خوبتون. دوست من خواب دیده خونه همسر سابقشه و اونم مریض بوده میخواسته مهمون براشون بیاد ورفته بودن یک خونه جدید که هنوز همه وسایلشو نچیده بودن مادر شوهر وخواهر شوهرش هم داشتن کمک میکردن و میگفتن اشتباه کردیم دورباره آوردیمت خودش هم تایید میکرده و میگفته خیلی وضع سخته.دوستم از همسر سابقش جدا شده و دوباره ازدواج کرده که همسر جدیدش مریضه و الان بیمارستانه

پاسخ
لینک۷ خرداد ۱۳۹۸ ساعت ۰۹:۴۶:۵۶
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. تشکر. همسر سابق دوستتان فکرش ناراحت است و در صدد است که ایده های تازه ای را عملی کند ولی نتوانسته فکرش را منظم کند و مادر و خواهر او می گویند که اگر او با دوست شما ازدواج نکرده بود، الان در زندگی اش خیلی بیشتر پیشرفت می کرد. تشکر از همراهیتون

پاسخ
لینک۷ خرداد ۱۳۹۸ ساعت ۱۷:۱۶:۰۲
مایکل

مایکل : سلام وقت بخیر.بنده خواب دیدم که نامزدم(نامزدی ما رسمی نشده بوددرواقعیت ولی خانواده هاازرابطه ماخبرداشتن والان نامزدم جداشده ازمن) رفته خونه دوستش(در واقعیت اون خونه دقیقاخونه پدری نامزدم بود من تاحالاتوخونشون نرفته بودم اماعکسای داخلش رودیدم ودمه درشون رفتم وتوحیاطشون رو دیدم)بعدش منم میرم پیشش(تو خواب هم سرسنگین بودباهام مثه واقعیت که جوابمونمیده) داخل خونه، نامزدم بود و دوتا از دوستاش که بالپ تاپ یه کارایی کردبعدخواستیم بریم من داشتم لپ تاپ روجمع میکردم وقتی خواستیم بریم شوهردوست نامزدم اومدمن دست دادم باهاش و سلام کردم رفتیم که کفشامون روبپوشیم من کفشم رو داشتم میپوشیدم که اون مرده داشت بانامزدم حرف میزدمنم هی نگاهشون میکردم بعدنامزدم رفت بیرون اون مرده منوصداکرد و یه صندلی گذاشت تو حیاط نشست روش وازم پرسیدکه تونامزدت رومیخوای(توخواب اسم نامزدم روآورد)منم هی میپرسیدم چطوربعداون داشت توضیح میدادمن احساس میکردم که انگارمیگفت اگه میخوایش جدی تربروجلوبعدداشت میگفت که الان نامزدت شرایطش اینه ومیره سرکاربعدمن باتعجب گفتم سرکارگفت اره گفتم ازکی میره سرکارکجامیره سرکار(درواقعیت من دوس ندارم بره سره کاروتااونجاکه خبردارم نامزدم بیکاره الان)گفت از23یا24 فروردین میره معلوم نی تاکی گفتم کجاگفت توبیمارستان پشت سیستمه وگاهی که پرستارانیستن جای اونا داشت اینومیگفت که حرفش روقطع کردم وگفتم چند وقته گفت هرسال این کارومیکنه این موقع گفتم چطورمن خبرنداشتم یعنی سال96 هم میرفته 95 هم میرفته 94 هم میرفته چطورمن نمیدونستم که من عصبی شدم با دو رفتم بیرون دنبال نامزدم ولی نبودو من اونجا پسربرادرم رودیدم ولی دویدم دنبال نامزدم میگشتم و موقع دویدن برگشتم به مرده گفتم ماشینت نیس گفت نه بچه هابردن شرکت وهی میگفت ببخشیدکه بهت گفتم وقصدبدی نداشتم شرمنده ومنم میدویدم تویه خیابون ته خیابون دیدم که برادرم وایساده(همون برادریم که پسرش هم دیدم)محل برادرم هم نزاشتم باهاش قهرنبودم به خاطراینکه دنبال نامزدم بودم سمت برادرم نرفتم داشتم میرفتم سمت خونمون که یه پسراومدکنارم ردشدمن احساس میکردم افغانیه ومیخوادگوشیم روبدزده ومن ازش فاصله گرفتم پسره رفت اونوریه موتورردشددونفر سوارش بودن بعدمن گفتم احتمالا همدستشونه یه زن هم پشت من میومدوباخودم میگفتم احتمالم اینم همدستشونه راه رفتم تا رسیدم به چهارراه ماشیناوایستاده بودن رفتم اون سمت خیابون و یه موتوراومدسوارش شدم اومدم خونه وزنگ زدم به نامزدم و جواب داد(درواقعیت جوابمونمیده منم توخواب میفهمیدم اینوووقتی جواب دادتعجب کرده بودم یکم)بعدعصبی بودم وسرش دادزدم وگفتم کجایی گفت چطورمگه(سرسنگین جوابم رومیداد)گفتم گه نخوربگو کجایی گفت نزدیکه فلان شهر(اون شهره یک ساعت باشهرما فاصله داره ووقتی باهاش حرف میزدم هم خونه خودمون رومیدیدم هم اونو داخل ماشین)گفتم کجادقیقا بعد گفت سامعه ای یا سامی(نزدیک اون شهره چنین جایی وجودنداره در واقعیت)بعد سرش دادزدم و گفتم تودیگه ازچشم من افتادی وهمون کاری که نبایدمیکردی کردی دیگه ودیگه ازچشم من افتادی وگفت چرا چی شده و من داشتم میگفتم توسرکارمیری قراربودسرکارنری ورفتی ولی به من نگفتی و دیگه ازچشم افتادی ونمیخوامت دیگه بعدچند ثانیه منتظربودم که اون جواب بده ولی بعد فهمیدم که شارژم تمام شده و گوشی قطع شده وبعدش دیگه بیدارشدم.لازم به ذکره که خونه دوست نامزدم توخواب دقیقاخونه پدری نامزدم بود فقط داخلش یکم فرق داشت ولی حیاطش دقیقا حیاط خونه پدری نامزدم بود ولی من توخواب فکرمیکردم خونه دوستشه واون کوچه وخیابون ها وچهارراه هم دقیقا مثه توواقعیت بودوهمان کوچه وخیابونای اطراف خونه پدری نامزدم بودتا به سمت خونه پدری خودم وقتی برمیگشتم سمت خونه خودمون همه چیزمثه واقعیت بود.ممنون میشم تعبیرش رو بهم بگید.باتشکر

پاسخ
لینک۷ خرداد ۱۳۹۸ ساعت ۰۱:۴۱:۲۴
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. دوست عزیز مجددا از شما خواهش میکنم خوابهایتان را کوتاه بنویسید صدها کاربر در صف منتظرند و من باید بتوانم همه خوابها را خوانده و پاسخ دهم. از توضیحات و مسائل جزیی در خواب اجتناب کنید. شما از اینکه نامزدتان کنارتان نیست احساس تهی بودن و خالی بودن می کنید. نیاز دارید نیروی تازه ای بگیرید ولی خودتان را ایزوله کرده اید. احساس شما این است که او و دوستانش که با خودش همفکر هستند در ارتباط هستند و احساس تنهایی نمی کند ولی شما تنهایید و مستاصل. او نشسته و دعا می کند مثل سالهای قبل از خدا تقاضای کمک می کند و امیدوار است که مشکلاتش شفا یافته و حل شوند و همینطور به دیگران کمک می کند. اما درک شما نسبت به این مسئله کم است. شما خود محور و تا اندازه ای شکاک هستید و این رفتار شما باعث می شود که او از شما دورتر شود. یادتان باشد ازدواج کردن به معنی صاحب شدن کسی نیست! ازدواج یعنی دو نفر که هم عقیده هم هستند با میل و رغبت کنار هم زندگی می کنند و نه اینکه یکی ارباب باشد و دیگری برده. رفتار خشونت آمیز و تند نه تنها جاذبه ای ندارد و همه را از اطرافتان پراکنده می کند بلکه خودتان هم تنها شده و به استیصال می رسید. سعی کنید فرق شریک زندگی داشتن، و ارباب رعیتی زندگی کردن را بفهمید. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۷ خرداد ۱۳۹۸ ساعت ۱۳:۳۸:۱۶
 ندا

ندا : سلام و روز خوش خدمت خانم هراتی عزیزو با عرض شرمندگی فراوان اگر خوابم طولانیست.
خواب دیدم سوار ماشین بودیم و میخواستیم به قصد خرید، خونه ویلایی رو در حومه شهر ببینیم. اولش انگار فقط من و همسر بودیم وقتی پیاده شدیم به همراه پدر و مادرم بودیم . وقتی ماشین پدرم رو که ازش پیاده شدیم نگاه کردم دیدم وای خدایا چقدر ماشین لوکس و گرونیه اینقدر که مشاور املاک کلا رفتارش با ما محترمانه تر شد. یه نگاه به مادرم که خیلی ساده پوشیده بود و ناراحت بود از این که پولمون کمه، کردم و گفتم خدایا ببین چه ماشینی دارن و قدر زندگیشو نمی دونه وخوب زندگی نمیکنه.در خونه رو یه دختر هم سن وسال خودمون باز کرد. داخل خونه شدیم اول حیاط بود سه چهارپله بالا رفتیم سمت راست یه اتاق بود ، وسط ورودی هال و سمت چپ یه اتاق دیگه.از اینجا به بعد خواهرم بود ولی دیگه همسرم رو ندیدم.دختره ما رو سمت راست هدایت کرد انگار تو هال هنوز کسی آماده نبود تو اتاق که رفتیم یه آقای سن دار و نحیفی بود که تازه داشت شلوارش رو مرتب میکردو دکمه پیرهنش رو می بست. سلامی کردیم بعد یه دختر چادری نشسته بود رو صندلی انگار دیگه ضعف کرده بود دو تا بامیه شیرین دستش بود و میخواست افطار کنه که به ما هم تعارف کرد( انگار مهمون دخترشون بودالبته شب نبود ولی انگار افطار بود)، از اون اتاق به اتاق دیگه رفتیم کمد بزرگی داشت و شاید حتی یه اتاق دیگه که چند تا پله رو به بالا میخورد به انباری بزرگ با دید شیشه ای . یه کمی خونه دلگیر بود شاید به خاطر کم دست بودن صاحبان خونه بعدش دیدم یکی از اتاقا انگاری پنجره های خوبی به حیاط داره و گفتم مثل اینکه نورگیرش هم خوبه.بعد به یه حیاط خلوت رسیدیم که توش بازم یه انباری خیلی بزرگ داشت.اصلا فکرش رو نمیکردیم خونه اینقدر بزرگ باشه واقعا غافلگیر شدیم و یه جورایی هیجان داشت بعد از اونجا یه آشپزخانه بزرگ بعد یه سوییت کامل و یه مغازه که به یه جگرکی کرایه داده بودن و کلا خونه دو سه تا پله میخورد پایین تو خیابون اصلی و شلوغ . که بعد فهمیدیم سوییت رو هم اجاره داده بودن و ما نباید ازش رد میشدیم( آخه جدا از خونه نبود و در جدا نداشت فکر کردیم با هم هستش) . پسر بزرگشون میگفت از همون خیابون اصلی در پارکینگ میخوره که من خیلی از پارکینگش راضیم.تو راه برگشت یه جا نشستیم من و خواهر و پدرم ، داشتیم از خوب بودن خونه حرف میزدیم که متوجه شدیم یه دروازه رو به یه جای دیگه داره که انگاری یا یه بازار قدیمی بود (پر رفت وآمد) یا محل گذر به یه عمارت قدیمی آجرنما قرمز مثلا متعلق به دوره صفوی. ( انگار تو یه روزگاری جزء این خونه بوده که صاحبش فروخته و واگذار کرده) از دروازه عبور کردیم تا از خارج خونه یه جایی کمی بالاتر بهش نگاه کنیم . داشتیم میگفتیم عجب خونه ی بزرگ و جالبیه. شرط مسخره ای برای فروشش گذاشته بودن که پدرشون باید یه گوشه ی خونه تا همیشه زندگی کنه. همون مرد سن داره که به نظرم خیلی بی قید بود و ازش خوشم نیومد که با
وجود اینکه میدونست میایم زودتر لباس نپوشیده بود.
قیمت خونه سه میلیارد بود ( به نظرم واسه اون خونه خیلی کم بود تازه هنوز حداقل دو سوم خونه رو ندیده بودیم خونه خیلی خیلی بزرگ بود)
پدرم گفت چیکار کنیم بچه ها خیلی خوبه ولی قیمتش سه میلیارده از کجا بیاریم؟ (انگار دنبال خونه پانصد میلیونی بودیم) هر چند من و خواهرم تو دلمون می دونستیم پدرم اگه بخواد خیلی خیلی راحت می تونه این خونه رو بخره و الکی پیش ما وانمود میکنه که نداره ما هم هیچی نگفتیم . شخصادلم نمی خواست اونجا رو بخریم به نظرم خیلی قدیمی بود بالای بیست سال ساخت و خونه اینقدر بزرگ رو آدم میخواد چیکار؟ به علاوه خیلی بی در و پیکر بود به همه جا بدون در وصل بود به سوییت و بازار پر رفت وآمد و شلوغه بازار. در نهایت به این فکر میکردم صاحبان این خونه که پر جمعیت هم بودن چرا با وجود یه همچین خونه و سرمایه ای اینقدر تو فلاکت زندگی می کنن. واقعا بعضیا بلد نیستن زندگی کنن خونه رو هم بفروشن پولش رو حیف و میل میکنن.
تو همین خواب که به نظرم یکم قبل تر از این بود دیدم از روی یه الگو دارم یه نقاشی فوق العاده زیبا میکشم خودم حسابی تعجب کردم که من اینقدر استعداد دارم تو نقاشی؟!! انگار تصویر چند تا مرد دوره قاجار بود کوچیک بودن و صورت هاشون مبهم بیشتر لباس مشکیشون رو رنگ میکردم و تو زمینه و لباسا رنگ طلایی انگار چهار تا مرد با لباس مشکی و یه مرد نشسته با لباس قرمز.اینقدر غرق نقاشی شدم یادم رفت کلاس دارم( دانشجو نیستم) ساعت یک بعد ازظهر بود دیدم وای خیلی واسه کلاسام دیر شده سه تا بودن که کمی از اولی گذشته بود. تو کلاس دوستام گفتن چقدر دیر کردی منم گفتم مشغول نقاشی بودم یادم رفت.بعد کیفم رو زمین افتاد و همه چی پخش شد. یکسری وسایل بی ربط به کلاسام ( شاید رنگ و اینا خیلی یادم نیست).اولش از این همه آشفتگی جلو همکلاسی ها خجالت کشیدم بعد برام مهم نبود چون پیش اومده بود . دوستام با هم داشتن میگفتن دیدی چه بارونیه؟ به سختی ماشین گیر آوردیم اومدیم. من داشتم فکر میکردم من که راحت اومدم مگه اصلا بارون میاد؟ که دیدم آره بارونه بخاری هم تو کلاس بود.مطمئن نیستم ولی فکر کنم یه کاپشن صورتی هم تنم بود.
با تشکر فراوان، آرزومندم خدا بر علم و سلامتی شما بیافزاید.

پاسخ
لینک۴ خرداد ۱۳۹۸ ساعت ۱۲:۵۶:۳۱
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. دوست عزیز خواهش می کنم مجددا خواهش می کنم خواب طولانی برای من نفرستید. من روزانه صدها خواب باید تعبیر کنم و این خوابهای طولانی بسیار وقت گیر و خسته کننده هستند و چشمان من هم واقعا از شدت 15 ساعت کار روزانه می سوزد. در این زمان که خواب بلند شما را تعبیر می کنم می توانم 10 کاربر دیگر را خوابشان را تعبیر کنم. لطفا کوتاه بنویسید. از تفصیل و مطرح کردن مسائل جانبی و غیر مهم پرهیز کنید! :(
وضعیت مالی پدر شما بهتر می شود رفتار او با پرستیژ و اجتماعی است. تمام تفاصیل راجع به در و دیوار خانه و پله های بالا و پایین در تعبیر هیچ اثری ندارند! ایده ای به ذهن پدر شما می رسد و کاری به او پیشنهاد می شود و کسی هست که می خواهد در کار پدرتان دخالت کند. 3 بیانگر نشاط و سرزندگی و تجربه است . شما می خواهید ایده ای را عملی کنید که برایتان شادی و لذت و سرور به همراه بیاورد. شما خلاقیت زیادی دارید و می خواهید زندگی اصیل و موفقی داشته باشید و بدرخشید. در برابر مسئولیت ها و پروژه های جدید اعتماد به نفستان پایین است و از شکست می ترسید. شما ناخواسته فکرتان را لو می دهید. زندگی شما سرشار از نعمت است و به آن عادت کرده اید و متوجه نیستید که چقدر آرامش دارید. شما امنیت و گرمی و عشق دارید. تشکر از همراهیتون و مرسی از دعای خوبتون.

پاسخ
لینک۴ خرداد ۱۳۹۸ ساعت ۱۸:۴۹:۴۵
Pardis

Pardis : با سلام و عرض ادب خدمت شما خانم هراتی عزیز و با آرزوی قبولی طاعات و عبادات تون، خواب دیدم که برادر همسرم با خانمی که نامزدش هست داخل خانه ای قشنگ و شیک زندگی می کنن. از بیرون می رسن و دست شون پر از خرید هست. اتگار میوه جات و چیزهای تازه تو پاکت خرید بود. بعد نمی دونم یهو چه اتفاقی بین شون می افته که همه چیز رو ، حتی همه اون خریدها رو، همه رو ول می کنن و می رن و بعد تصویر برادر همسرم رو می بینم که انگار بیست سال پیر شده. موهاش بلند شده بود واز پشت بسته بود و جلوی سرش هم کلی سفید شده بود. خانم هراتی عزیز، راستش هیچ کس موافق اردواج اینها با هم نیست ولی اینها اصرار دارن که همدیگر رو دوست دارن. از خواب اینطور استناط کردم که کارشون آخر عاقبت درستی نداره. به نظر شما هم همین طوره یا تعبیر دیگه ای داره؟ خیلی سپاسگزار می شم بفرمایین

پاسخ
لینک۷ خرداد ۱۳۹۸ ساعت ۱۳:۰۳:۰۷
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. عرض ادب متقابل و تشکر. بله متاسفانه اینطور است که آنها اول ایده های خیلی خوبی دارند و می خواهند از همدیگر حمایت کنند ولی عشق آنان واقعی نیست و بعد از مدتی یکی از آنان پشیمان می شود و زندگی دیگری را هم به هم می زند. برادر همسرتان مشکلات زیادی خواهد داشت و تجارب زیادی به دست خواهد آورد. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۷ خرداد ۱۳۹۸ ساعت ۲۰:۰۰:۴۲
سحر

سحر : سلام .خواب دیدم در یک خانه ی بزرگ ولی تاریک که متعلق به خواهر شوهرم هست هستم وبچه هاشون هم بودن وپدر شوهر ومادر شوهرش که در عالم واقعیت هر دو فوت کردن گویا زنده بودن وبا خواهر شوهرم همسایه بودن وخواهر شوهرم دائم غر میزد که چرا اینها دائم در رفت وامد هستند وپسر خوهر شوهرمم از این وضعیت خسته شده بود وحرف مادرش رو تایید میکرد ومن به پسر خواهر شوهرم گفتم همینه دیگه وقتی مدام خودنمایی میکنی ومیگی من این کارو اون کار رو براتون انجام میدم اونهام توقع دارن وپسر خواهر شوهرم گفت همینه زندایی تو دوبرابر دیگران باهوشی ودر همون لحظه یه چیزی افتادو شکست وخورده شیشه هاش پخش شد توی خونه

پاسخ
لینک۴ خرداد ۱۳۹۸ ساعت ۱۳:۴۰:۲۷
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. زندگی خواهر شوهر شما مرفه است ولی ذهن او تاریک است و به گناه و اشتباه دست می زند. روح امواتتان شاد. پدر شوهر و مادر شوهر او هم می دانند که خواهر شوهرتان تظاهر به محبت می کند و نسبت به شما حسادت می کند. اگر کسی از شما تعریف کند او دلش می شکند و بعد باعث می شود که کینه کند و بعد زیر زیرکی برود به دست و پای این و آن و اعصاب همه را خورد می کند. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۴ خرداد ۱۳۹۸ ساعت ۱۹:۱۹:۵۴
رويا

رويا : سلام خانم هراتي عزيز
اين خواب رو دوستم ديده ومن از جانب ايشون خواب رو مي نويسم:
پدر و مادرم به رحمت خدا رفتند. مادرم 6 سال و پدرم 2 ماهه كه فوت كردند. ديشب بين ساعت 4 تا 5 صبح خواب ديدم كه با پدر و مادرم در يك منزلي كه نمي شناختم هستيم. همچنين يك مرد با سبيل پهن هم در منزل ما بود كه مثلا برادرم بود و خيلي با پدرم مهربان بود. ولي اصلا از لحاظ چهره شبيه برادر واقعي خودم نبود. پدرم هم قصد داشت كه روزه بگيره و صحبت سحري خوردن ايشان، در منزل بود.
يادمه كه من بسيار خسته بودم و پدر و مادرم اصرار داشتند كه من بروم و بخوابم و استراحت كنم. و من اصرار داشتم كه حتما ظرفها رو بشورم و بعدش بخوابم. يادمه كه به آشپزخانه رفتم و شروع كردم به شستن تند تند ظرفها بدون اينكه حتي چراغ آشپزخانه را روشن كنم. (توي ذهنم اين بود كه ظرفها خيلي كثيف نيستند و من سريع كارم را انجام دهم) . ناگهان در حال شستن ظروف، يك بطري آب كه سبز رنگ بود از دستم ليز خورد كف آشپزخانه و چند جاش شكست (خرد نشد) و همون موقع مادر و پدرم سريع به آشپزخانه آمدند و با خوشرويي مادرم جارو كشيد و پدرم هم تكه هاي شكسته را از روي زمين بر مي داشت. مادرم دمپايي پاش بود ولي پدرم خير كه حتي من بهش گفتم: بابا پاتون ميبره. (به نظرم مياد كه اونها مي خواستند كه من زودتر اين كار رو انجام بدم و برم بخوابم و استراحت كنم) به هر حال كارم تموم شد و ديدم توي يك اتاق جاي من و پدرم را كنار هم انداختند. از مادرم پرسيدم كه چرا بابا سرجاش تو اتاق خواب نمي خوابه؟ و مادرم گفت خودش خواست جاش رو اين اتاق كنار تو بيندازم. من كه رفتم توي جام بخوابم پدرم با روي خوش بهم گفت كه زودتر استراحت كن عزيزم.
خانم هراتي جان مي خواستم بگم كه من ديشب قبل از خواب از پدر و مادرم خواستم كه به خوابم بيايند و باهام حرف بزنند چون هميشه هر زمان خوابشون رو ميبينم حرفي باهام نمي زنند. و ازشون خواستم هم باهام حرف بزنند و بدونم نظرشون راجع به من چيه كه اين خواب رو ديدم.
ممنون

پاسخ
لینک۲۸ اردیبهشت ۱۳۹۸ ساعت ۱۰:۱۷:۴۱
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. روحشان شاد. عزیزم هم پدر شما روحشان آزاد است و هم مادرتان و ایشان به شدت شما را دوست دارند و پیشتان زندگی می کنند و شما نباید آنها را مرده فرض کنید چون فقط جسم آنها فوت شده و نه روحشان. آنها مراقب شما هستند و دعای خیرشان پشت شماست. شما می خواهید کارها و زندگی تان خوب پیش برود و برای آینده تان برنامه ریزی می کنید و قدم بر می دارید ولی این کار را از روی امید و با دید باز انجام نمی دهید بلکه هر چه پیش آید خوش آید را می گویید و به پیش می روید و این روش شما اشتباه است چون موجب می شود که در زندگی تان ضربه بخورید. پدر شما جایش را پیش شما انداخته یعنی می خواهد به شما بگوید که حواسش به شما هست و نمی گذارد که دلتان بشکند و اتفاق بدی برایتان بیافتد. شما باید برای دفع شر صدقه بدهید و ذهنتان را قوی و امیدتان را بالا و دیدتان را روشن نگه دارید این همان برو استراحت کن پدرتان است که از شما می خواهد که انجامش دهید. روشنفکرانه در زندگی تان قدم بردارید و صدقه یادتان نرود. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۲۸ اردیبهشت ۱۳۹۸ ساعت ۱۷:۴۱:۵۹
zahra

zahra : سلام خانم هراتی وقتتون بخیر. من یکجا دور از شهر و خانواده زندگی میکنم خواب دیدم ک پدر و مادرم و برادرم با خانمش و خواهرم با همسرشون اومدن خونمون مهمونی و چند روز بمونن و سفره ای انداختم ک چند نوع غذا درست کرده بودم و تو خواب خونه ای بزرگ داشتم ک چند تا اتاق داشت و موقع خواب هر خانواده ام را در یک اتاق خواب بودن وتو خواب خونه ی بزرگ و چهارتا یا پنج تا اتاق خواب داشت و یکی از اتاق ها به حیاط راه داشت

پاسخ
لینک۲۸ اردیبهشت ۱۳۹۸ ساعت ۰۰:۴۷:۲۲
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. تشکر. شما روحتان بزرگ است و سخاوتمند هستید. روابط خوبی با خانواده تان دارید. زندگی شما متحول خواهد شد و امکانات رفاهی بیشتری خواهید داشت. شما می توانید در موقعیت های مختلف، روابط خودتان را با خانواده تان قویتر کنید. شما اجتماعی هستید و ایده های خوبی به ذهنتان می رسد. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۲۸ اردیبهشت ۱۳۹۸ ساعت ۱۱:۲۴:۴۰
ادامه

فقط اعضای وب سایت می توانند تعبیر خواب خود را سوال کنند. اگر قبلا عضو شده اید ورود و برای ثبت نام عضویت را کلیک کنید. ورود عضویت برای دریافت تعبیر خواب از طریق تلگرام به آی دی @yotaabcom پیام دهید.