تعبیر خواب نماز
اگر کسی در خواب ببیند که به جهتی غیر از قبله نماز می خواند، در امر دین دارای ایمانی ضعیف است و اگر نمی دانست باید به کدام طرف نماز بخواند، و قبله کدام سوی است، در کار دین حیران و سرگردان است.
-
امام صادق (ع) می فرماید: نماز گذاشتن به خواب بر هفت وجه است:
- ایمنی،
- شادی،
- عز و جاه،
- مرتبت،
- رستگاری،
- یافتن مراد،
- نقصان.
-
دیدن رکوع و سجود در خواب بر پنج وجه است:
- مراد یافتن،
- جمعیت،
- نصرت،
- ظفر،
- امر حق تعالی به جای آوردن. اگر نمازگزار ببیند که نماز را تمام کرد، دلیل که دعای او مقبول است. اگر ببیند تمام نکرد به خلاف این است.
ابراهیم کرمانی می گوید: اگر ببیند قومی را امامت کرد، دلیل که سروری کند. اگر ببیند که نماز قطع کرد یا نماز نگذارد یا بی وضو نماز کرد، دلیل که طالب چیزی است و نیابد. اگر در مدرسه یا مسجدی به امامت نماز کرد، دلیل که حاکم آن دیار مطیع او گردد. اگر ببیند که در نماز رکوع و سجود تمام کرد، دلیل که کار دنیایی او برآید.
جابر مغربی می گوید: اگر دید به خواب که نماز فریضه پیشین می گذارد، دلیل که به حق تعالی نزدیک گردد. اگر ببیند نماز پیشین می گذاشت، دلیل شادی است. اگر نماز خفتن بود، دلیل که حاجتش روا گردد. اگر ببیند که نماز صبح می کرد، دلیل که به سفر رود. اگر ببیند که نماز در باغ کرد، دلیل که توبه کند.
اگر ببیند که درکعبه نماز گذارد، دلیل که از خلیفه مرداش حاصل گردد. اگر در خواب ببیند که به تشهد نشسته بود، دلیل که از غم برهد. اگر ببیند که سلام اول به دست چپ داد، دلیل که کارش شوریده گردد. اگر ببیند که نماز نشسته می کرد، دلیل که دشمن بر وی ظفر یابد و گناهکار را مدد کند و از وی نپذیرد.
اگر ببیند که درتاریکی نماز کرد، دلیل که از غم ها فرج یابد. اگر ببیند که به پهلو خفته نماز می کرد، دلیل که بیمار گردد. اگر ببیند که نماز جمعه کرد، دلیل که به سفر رود و مال حاصل کند. اگر ببیند که در بیت المقدس نماز کرد، دلیل که میراث یابد و روزی بر وی فراخ گردد.
حضرت دانیال می گوید: دیدن نماز کردن سه نوع است. اول: فریضه. دوم: سنت. سوم: تطوع. اگر ببیند که نماز فریضه می گذارد، دلیل که حق تعالی وی را حج روزی کند. اگر بییند نماز سنت می کند، دلیل که بر مردم شفقت کند. اگر ببیند نماز تطوع بگذاشت، دلیل که راستگو است. اگر به خواب دید در ستور نماز کرد، دلیل که حق تعالی در کسب او برکت کند.
اگر تعبیر خواب خود را پیدا نکردید آن را از ما بپرسید. لطفا به موارد زیر دقت فرمایید:
لطفا هر خواب را در صفحه تعبیر خواب مرتبط با آن سوال کنید.
حتما خواب خود را با حروف فارسی بنویسید. کامنت های انگلیسی تایید نخواهند شد.
تعبیر خواب شما به صورت عمومی در بخش دیدگاه اضافه خواهد . لطفا از نوشتن ایمیل، اطلاعات شخصی خودداری کنید.
ارسال تعبیر خواب به ایمیل امکان پذیر نمی باشد و تعبیر ها فقط در سایت نوشته می شود.
تعبیرهای درخواستی در سریع ترین زمان ممکن نوشته خواهند شد اما ممکن است به دلیل درخواست های زیاد این زمان گاهی طولانی شود.
در صورتیکه خواب ارسالی شما بیشتر از ۷۵۰ کاراکترباشد، به ازای هر ۷۵۰ کاراکتر یک حق خواب از شما کسر خواهد شد!
فقط اعضای وب سایت می توانند تعبیر خواب خود را سوال کنند. اگر قبلا عضو شده اید ورود و برای ثبت نام عضویت را کلیک کنید. ورود عضویت برای دریافت تعبیر خواب از طریق تلگرام به آی دی @yotaabcom پیام دهید.
افسون : ممنون از تعبير خواب تان و اينكه اينقدر و قت گذاشتيد و اينطور كامل توضيح داديد. خدا قوت.
فریبا هراتی
: خواهش میکنم. تشکر.
amir97 : و قسمت آخر خوابم كه فراموش كردم اين بود كه وقتى من وارد خونمون شدم
در رو باز گذاشتم كه نامزدم بعد اينكه كارش با همسايه ها تموم شد بياد خونه ( اين رو هم گفتم شايد معناى خاصى داشته باشه )
ببخشيد كه طولانى شد
فریبا هراتی
: تعبیر این قسمت این است که شما دوست دارید او منت شما را بکشد!
amir97 : سلام خيلى ممنون از لطفتون
اينكه اون دختر ، نامزد من بود چه معنايى داره ؟
سوال ديگه اى هم خدمتتون داشتم و اون اينكه من تو تمام خواب هايى كه ديدم ايشون رو با حجاب ميبينم اين در صورتى كه در واقعيت ايشون همچين حجابى رو ندارن
و اينكه من از ايشون هيچ وقت خواستگارى نميكنم از كدوم قسمت خواب برداشت ميشه ؟
با تشكر
فریبا هراتی
: سلام. خواهش می کنم. اینکه ایشان نامزد شما بوده یعنی تجربه ای غم انگیز از او دارید و مشکلات خانوادگی که ممکن بود از این بابت به شما برسد. امیر خان بنده به دلیل کوتاه بودن فرصت و زیاد بودن خواب های کاربران محترم، نمی توانم برای همه کلمه به کلمه خواب را معنی کنم و مفهوم کلی آن را برایتان عرض کرده ام. از اینکه شما دیده اید که این دختر در خواب، نامزد شما بوده، و با توجه به اینکه معنی آن تجربه ای غم انگیز است عرض کردم که هیچ وقت از او خواستگاری نمی کنید. البته این بار اولی نیست که شما راجع به ایشان می نویسید و بارها قبلا خواب خود را نوشته اید که مادر ایشان خیلی دخالت می کرد و .... بنابراین وقتی دلتان پیشش نیست و همه این مشکلات را هم می توان در اثر این رابطه پیش بینی کرد، بدیهی است که تعبیر همان است که عرض کردم. با حجاب بودن او یعنی با عزت بودنش و اینکه انشالله او هم ازدواج خواهد کرد. تشکر از همراهیتون.
amir97 : عرض سلام و احترام ، نماز روزه هاتون قبول درگاه الهى
تو خواب ديدم حدود ساعت ١٠ شب بود سر كوچمون بودم داشتم ميرفتم خونمون
تو راه يكى از دوستام رو ديدم كه از خونمون اومده بيرون ميخاد بره منزلشون ( تو خواب ميدونستم خونمون مهمون داريم و ايشون هم يكى از مهمونا بود )
سلام كرديم ، بهش گفتم نماز خوندى دارى ميرى ؟( منظورم نماز مغرب و عشا بود )
گفت نه
منم نماز نخونده بودم
بهش گفتم تماس بگير خونتون ببين اگه نمازشون رو نخوندن برو با اونا نماز بخون ، و اگه خوندن تنها نباش بيا خونه ما با هم بخونيم ( منظورم نماز جماعت نبود ، فقط ميخاستم برا نماز خوندن تنها نباشه )
همين كه داشت تماس ميگرفت هر دومون به سمت خونه ما حركت كرديم
من زنك خونمون رو زدم يكى ديگه از دوستام كه مهمون ما بودن آيفون رو برداشت و در رو باز كرد
داخل مجتمع شديم اون دوستم هم تماسش تموم شد گفت كه خانوادش نماز خوندن
منم گفتم خب پس بيا بريم خونه ما ،اونجا بخون
از پله ها داشتيم بالا ميرفتيم كه ديدم نامزدم از خونه ما اومد بيرون ( من چند سال پيش خواستگار اين دختر بودم كه به خاطر مخالفت مادرش منتفى شد ولى تو اين خواب ايشون نامزد من بودن و نكته ديگه اينكه كه من تو اين چند سال بالاى ١٥ مرتبه خواب ايشون رو با موضوعات و اتفاقات مختلف ديدم و اين اولين بارى بود كه ايشون رو نامزد خودم ميديدم و اينكه هر دومون در حال حاضر مجرديم و نكته ديگه اينكه خيلى بعيده كه همچين اتفاقى بيوفته و ما ازوداج كنيم حداقلش اينه كه از سمت من بعيده كه راضى به اين وصلت بشم البته من تو خواب از ديدنش خوشحال بودم )
من منتظر بودم اول بياد با من سلام و احوالپرسى كنه منتهى اون سريع رفت زنك خونه همسايه هاى مجتمع رو ميزد و بهشون ميگفت كه آماده شن كه نمازشون رو بخونن
فریبا هراتی
: سلام. تشکر همینطور برای شما. شما و دوستانتان به شادی و ایمنی، عزت و جاه و حاجت روایی خواهید رسید و دوست دارید در شادیهای هم شریک باشید. شما احساس ایمنی می کنید و از دوستان خود تعهدات روحی لازم را دریافت می کنید و احساس انزوا و تنهایی ندارید و در مورد این خانم که در خوابتان آمده، هم اینکه به شما فکر می کند و دقیقا هم اینکه همانطور که خودتان فرمودید، شما ایشان را کنار گذاشته اید و هرگز از او خواستگاری نخواهید کرد. ولی هر دوی شما انسان هایی اجتماعی هستید و به آرزوهای خود خواهید رسید.
amir97 : سلام ، روزتون بخير
اين خواب رو من روز ١٤ شعبان ديدم و چون طولانى بود با شماره گذارى مرحله به مرحله تعريف ميكنم
١-خواب ديدم داخل مسجدى ام دارم از عقب مسجد ميرم به سمت جلو (ظهر بود ) مسجد دو تا در داشت يكى عقب يكى هم جلو
٢- روز تاسوعا بود و مردم دور تا دور مسجد نشسته بودن و تكيه داده بودن ،ولى وسط خلوت بود
٣- قسمت جلوى مسجد ، ديدم آيت الله بهاالدينى نشسته تكيه داده به يه پشتى ،ايشون دقيقا كنار ورودى آشپزخونه نشسته بودن و به يه پشتى تكيه داده بودن ، داخل آشپزخونه هم يه تعداد داشتن غذا درست ميكردن ، اون طور كه من تو ذهنم اومد اينه كه چند ساعت ديكه غذا آماده ميشه
٤- من از ديدن آيت الله بهاالدينى ذوق زده شدم ولى پيشش نرفتم ، البته كسى هم با ايشون كارى نداشت و سرش تو لاك خودش بود
٥-رفتم جلو مهر گذاشتم كه نماز بخونم ، تا رفتم وايسادم كه نماز بخونم ٢-٣ نفر اومدن پشت من كه اقتدا به من كنن ، از اين كارشون يكى دو نفر از كسايي كه تو مسجد بودن داشتن ظرف ميبردن آشپزخونه ،ناراحت شدن ( از اينكه اونا اومدن به من اقتدا كردن بدشون اومد ولى چيزى به زبون نيوردن )
منم برگشتم به اون ٢-٣ نفر گفتم به من اقتدا نكنيد ولى گوش نكردن منم بيخيال شدم و گفتم خودشون ميدونن اقتدا كنن يا نه من كه گفتم اقتدا نكنيد
٦- همون زمان كه برگشتم به اون ٣ نفر بگم به من اقتدا نكنيد ديدم مرحوم آقاى بهاالدينى هم كمى عقب تر از اونا وايستاده و امام جماعت شده
٧-تو خواب اصلا به ذهنم نيومد كه حالا كه آقاپيش نماز شده ، برم به ايشون اقتدا كنم اين سؤالى كه وقتى بيدار شدم مدام بهش فكر ميكنم چون تو واقعيت من وقتى نماز جماعت باشه و حتى اگه امام جماعت رو قبول نداشته باشم به احترام جمع ،فرادا نماز نميخونم چه برسه به اينكه امام جماعت آقاى بهاالدينى باشه و و اونم جلوتر از ايشون نماز جماعت بخونم
٨- تعداد نفراتى كه پشت آقاى بهاالدينى وايستادن هم خيلى كم بودن شايد ٥ نفر
پس من جلو وايستادم ٣ نفر به من اقتدا كردن ، كمى عقب تر هم آيت الله بهاالدينى امام جماعت بود و ٣-٤ نفر هم به ايشون اقتدا كردن ، الباقى مردم يا مشغول صحبت كردن بودن يا داشتن برا آشپزخونه كمك ميكردن
در جلويي مسجد نسبت به محل نماز يه ١.٥ مترى پايين تر بود و باز بود و مدام برا آشپزخونه از اون در ظرف و ظروف ... ميوردن
٩- نماز آيت الله بهاالدينى زودتر از من تموم شد وقتى من نمازم تموم شد برگشتم عقب ديدم ايشون دوباره رفته سر جاى اولشون ( كنار ورودى آشپزخونه ) نشسته
١٠- آقاى بهاالدينى يكى يا دو تا سرفه خيلى آروم كرد و يه دستمال پارچه اى دستشون بود كه وقت سرفه گرفتن جلوى دهنشون ، من تو ذهنم خودم گفتم اين دستمال چه ارزشى پيدا كرد وقتى كه نفس آقا بهش خورده ،
١١- من با يكى از اون نفراتى كه به من اقتدا كرده بود از مسجد اومديم بيرون
١٢- من با ذوق و شوق داشتم بهش ميگفتم ميدونى ايشون كى بود ايشون آيت الله بهاالدينى بود ايشون خيلى آدم بزرگى هستن و اون آقا هم خيلى معمولى گفتن بله ايشون رو ميشناسم
بعد گفتن كه آيت الله بهاالدينى تو همين محل ميشينن دو تا كوچه بالاتر از مسجد
بعد گفت علامه عسگرى هم تو همين محل ميشينه ، من پرسيدم علامه خونش كجاست گفت ٢-٣ تا كوچه پايين تر از مسجد ( من تو اون محل غريب بودم)
١٣- من تو ذهن خودم داشتم به خدا ميگفتم به اين محله چقدر نعمت دادى مردم حسرت يكى از اينا رو ميكشن بعد اينجا ٢ تا ٢ تا (اونم چه كسايي آقاى بهاالدينى و علامه عسگرى) نعمت دادى
١٤- به اون آقا گفتم قدر اين محلتون رو بدون اينجا خيلى محله خوبى ايه به خاطر آيت الله بهاالدينى و علامه عسگرى كفتم البته محليت اونجا هم خوب بود ولى من به خاطر اون دو نفر گفتم محله خوبى داريد ( تموم خونه هاى محل ويلايي قديم ساخت بودن و بعضا درخت ٣٠-٤٠ساله توش بود و كوچه هاش هم تقريبا ٨ متر عرضشون بود )
١٥- يه نون بربرى تازه دستمون بود رفتيم سر كوچه اون آقا رو زمين نشستيم شروع كرديم به خوردن
١٦- ما داشتيم بربرى ميخورديم ٢ نفر از آشناهاى اون آقا اومدن با ما سلام و احوالپرسى كردن و ما هم به احترام اونا وايستاديم
١٧- يكى از اون دو نفر بعد سلام و..، به اون آقا گفت بيا كارت دارم و اونم باهاش يه چند قدمى از ما دور شدن كه ببينه چيكارش داره
١٨-اون يكى ديكه از آشناهاشون كنار من بود ، به كنايه به اون يكى گفت زياد وقتشون رو نگير دارن غذا ميل ميكنن ، به كنايه گفت دارن بربرى ميخورن ، بعد گفت همه جا دارن نذرى ميدن ( روز تاسوعا بود ) شما اومديد نشستيد بربرى ميخوريد !
منم از اين كنايه خندم گرفت ، بعد تو ذهنم اومد راست ميگه تا الان غذا مسجد آماده شده چرا ما اومديم اينجا نون ميخوريم ! يه نگاه به نون كردم ديدم حدود ٣٠ درصدش رو خورديم .
به اون آقا گفتم بربريش خوشمزه بود داريم ميخوريم بعدش ميريم مسجد غذا بخوريم بعد تو ذهنم اومد كه مگه آدم چقدر غذا ميخوره ؟ هم نون بخورى هم غذاى مسجد !
بعد پيش خودم گفتم اين بربرى سهم جسم ، اون غذائي هم كه مسجد ميدن سهم روح
١٩- من تو كل زمانى كه بيرون مسجد بوديم فكر و ذكرم آقاى بهاالدينى بود و كل صحبت ما حول ايشون بود
پ ن: من هيچ وقت اين دو عزيز رو از نزديك نديدم و سالها بعد از مرحوم شدنشون هم حتى اسمشون رو نشنيده بودم
پ ن ٢: من اين دو عزيز رو در خواب در قيد حيات ميديدم و اصلا يادم نبود كه به رحمت خدا رفتن
فریبا هراتی
: سلام. فرصت های جدیدی به شما رو می آورد تا با ایده ها و مفاهیم جدیدی آشنا شوید و به امنیت و حاجت روایی خواهید رسید. شما به مقامی خواهید رسید و بزرگان دینی شهر شما، شما را محترم خواهند شمرد. اما تا حدودی شیفته رسیدن به مقام خواهید شد و بنابراین روح شخصی مانند آیت الله بهاءالدینی این کار شما را تایید نخواهد کرد. اینکه ایشان در گوشه ای نشسته و قرآن می خواندند به معنی این است که عبادت صحیح عبادتی است که در خلوت و با حضور قلبی برای عشق خداوند باشد و نه اینکه به ذوق شهرت دینی یافتن یا محبوب حاکمان و بزرگان وقت حاضر شدن!! خواب شما نهیبی به شماست که افرادی هم هستند که مانند شما فکر می کنند و در عین اینکه قلبشان خالصانه و صاف به ذوق امام حسین ع یا به تبعیت از شیعه بودن حضرت علی ع می تپد، اما در عمل جوری رفتار می کنند که گویی هدفشان کسب جاه و مقام و پیشرفت زندگی در این زمینه است و نه صرفا عبادت محض خدا. خوردن نان بربری در روز تاسوعا هم دقیقا به همین مورد اشاره می کند. شما روزی زیاد می خواهید از خدا و به آن خواهید رسید ولی حواستان هست که این روزی، چیزی نیست که در راه امام حسین ع به آن رسیده باشید!! (غذای نذری) بلکه در نتیجه تلاش خودتان در راه کسب قدرت به آن رسیده اید. شما انسان خیلی خوب و معتقد و پاکی هستید. می دانید که عده ای حول مسائل مذهبی خود را از لحاظ مالی قوی می کنند و تکیه دادن به دیوارهای مسحد در خواب شما یعنی تکیه کردن به قدرت الهی جهت رسیدن به آرزوها در حالی که وسط مسجد خالی بوده و فضای بازی که بتوان به عبادت پرداخت هست اما مردم عبادتی که با تکیه بر آن بتوانند به آرزوهایشان برسند را ترجیح می دهند به عبادت صرف و محض برای رضای خدا بدون اینکه تکیه به چیزی بزنند که خستگی نرسیدن به آمال و آرزوهایشان را از آنان رفع کند!! از آنجاییکه خدای بزرگ به شما خیلی محبت و عطوفت دارد، شما را در خوابتان با بزرگان دینی در یک محل (ارزش) قرار داده ولی دارد به شما نهیب می زند که مواظب کارهایتان باشید. فکر آشپز خانه مسجد ( حاجات دنیوی) یا تکیه زدن بر دیوارها( حاجت روایی های مردم با کمک حکام و مقامات بزرگ) را نمی کنید و به نماز مشغولید اما زیاده خواهی نکنید و آوازه شهرت و محبوبیت شما را اغفال نکند که در این صورت از مریدان حضرت حق و ارواح بزرگانی مانند آیت الله بهاءالدینی و حتی سید الشهدا ع نخواهید بود!! خیر پیش و دست حق به همراهتان.
Aref : اما شاید هم بشه گفت خواب درسته اما تعبیرش اینه که او نسبت به من کم کاری کرده و فضیلتش کمتره
فریبا هراتی
: تشخیص این امر از عهده بنده خارج است. ولی معمولا بی توجهی در حد کوچک که گناه محسوب نشود، باعث زشت به نظر آمدن کسی یا سیرت بد او نمی شود مگر اینکه گناهی بزرگ باشد. انشالله خیر است.
Aref : سلام شبی خواب دیدم جایی نماز جماعت برپابود بعد یکی از پیشوایان بزرگ دین امام جماعتش بود که نمیتونم بگم کی بود همه مردم به او اقتدا کردند اما من رفتم او رو دیدم خیلی زشت تر از چهره ی واقعی خودش بود و بی شباهت و من به او اقتدا نکردم حالا تعبیر رو تقریبا میدونم اما میخواستم بپرسم اینکه من چهرش رو زشت دیدم چه تعبیری دارد حال آنکه خوب بودن ایشون مثل روز روشن هست و زشت بودن به بیماری هم تعبیر نمیشه چون ایشون سالمه
فریبا هراتی
: سلام. زشت بودن یک شخص در بیداری نشان دهنده جنبه های زشت رفتاری او و حالت های انزجار آفرینی است که از خود نشان داده. زشتی یک شخص به گناه او برمی گردد و اینکه سیرت او زشت است. اینکه شما به او اقتدا نکرده اید یعنی در قلب خود انسانی درستکار هستید. اگر قلبا او را می شناسید و مطمئن هستید که آدم خوبی است خوابتان باطل است.
Asman : سلام صبح تان بخیر و شادی .من خواب دیدم در جمعی دارم نماز میخونم نمازم را شمرده شمرده وآرام میخونم و تموم کردم ولی در حالی که نماز میخونم همه ی افراد توی جمع منو مسخره میکردند.چه تعبیری دارد ؟ممنون
فریبا هراتی
: سلام. صبح شمام عالی باشه. شما به عزت و ایمنی و خوشبختی و حاجت روایی خواهید رسید و شما حس می کنید قربانی شرایطی هستید که افرادی که دورو بر شما هستند، مسبب آن شرایط بوده اند. شما باید اعتماد به نفس خود را بالا ببرید و برایتان مهم نباشد که دیگران روی شما چه فکری می کنند چون در نهایت دیگران شما را تحسین خواهند کرد. تشکر از همراهیتون.
رقیه السادات : سلام و تشکر از شما، خواب دیدم من و یکی از ارباب رجوعینم و مادر بزرگ مامانم که فوت کرده اند در خانه ی مادربزرگ منامانم هستیم و لباس مشکی پوشیده بودیم و خانه ی مادر بزرگم پارچه های مشکی زده بودیم و انگار محرم هست و مشکی پوشیدن ما به خاطر عزاداری امام حسین (ع) هست و ارباب رجوعم که اسمش هادی است نماز ظهر را خواند و منتظر بود که اذان عصر بگویند و نماز عصر هم بخواند و سر او پایین بود و برای امام حسین (ع) بسیار ناراحت بود و فقط زیرلب ذکر می گفت و اصلا نگاه نمی کرد و من به او گفتم لازم نیست منتظر بمانی و نماز عصر بخونی الان بخون مادربزرگم گفت ثوابش بیشتر است و او همچنان مشغول ذکر گفتن بود و سربه زیر.
فریبا هراتی
: سلام. شما و مادرتان برای ایام محرم و برای عشق به امام حسین ع کار خیری انجام خواهید داد و ثواب آن را هدیه به مادر بزرگ مادرتان می کنید. ارباب رجوعی که دارید، شخصی بسیار با ایمان و چشم پاک است و رفتار او بر حسب عشق به خدای بزرگ برنامه ریزی شده است و بسیار مهربان است.
یاس : سلام صبح بخیر
خواب دیدم که یه دست بلوز شلوار نو و خنک و راحتی تنم بود و خونه خالم دراز کشیده بودم ولی چیزی سرم نبود پسر خالم فک میکرد خابم ولی من میدیدمش که لبخند میزد و بهم نگا میکرد بعد هممون شب اونجا خوابیدیم وقتی بیدار شدم دیدم آفتاب طلوع کرده و زده تو خونشون و گفتم نمازم قضا شده و ناراحت بودم رفتم وضو بگیرم که قضاشو بخونم اول آب ریختم دست چپم میدونستم اشتباهه ولی نمیدونم چرا الکی این کارو کردم دختر خالمم کنارم بود داشت نگام میکرد بعد از اول وضومو درست گرفتم و رفتم پایین پسر خالم که هنوز خواب بود به سرش نگا کردم دیدم بعضی موهاش سفید شده بعد خالم دو تا چادر تمیز و نو داد به منو مامانم تا نماز بخونیم ولی من بجا قضای صبح قضای ظهر و عصر خوندم بدشم چادرو را تا زدیم دادیم بهش .چن روز بعدم دیدم که منو خالم وضو گرفتیم بریم مسجد چادر مشکی هم پوشیدیم خالم گفت اول باید اذانو بگن رفتیم تو کوچه پرنده ها رو سیم برق بودن یه دفعه یه گنجشک منقارش بزرگ شد و شروع به اذان گفتن کرد اذانش خیلی نرم و لطیف بود یه جوری بود که انگار کل هوا رو گرفته و تا بحال این صدا رو نشنیده بودم .منو پسر خالم پارسال قرار بود ازدواج کنیم ولی بهم خورده بود.ببخشید طولانی شد.
فریبا هراتی
: سلام. شما در آرامش به سر می برید و زندگی راحتی دارید ولی مجرد بودن شما مورد توجه پسر خاله تان است و از این بابت ناراحت است. او به شما محبت دارد و شما فکر می کنید که برای جبران کارش دیر شده !! و انتظار داشتید که به موقع عمل می کرد. بنابراین با او لج می کنید و خودتان هم میدانید که کارتان درست نیست ولی بعد او را خواهید بخشید. متوجه می شوید که او مجرب تر و عاقلتر شده و انشالله روابط خاله تان با شما و مادرتان بهبود خواهد یافت. شما هم سعی می کنید که بیشتر از آنچه که قرار بود، به آنها محبت کنید. و اظهار علاقه و شوق برای ازدواج با پسرخاله تان از خودتان نشان نمی دهید. انشالله حاجت روا خواهید شد و روابط شما با خاله تان خوب خواهد شد و دوباره فرصت های جدیدی پیش می آید که اشتباهات گذشته را جبران کنید..همه شما. آرامش و امنیت خواهید یافت و خوشحالی به زندگی شما خواهد آمد.