کاربر گرامی، بخش دیدگاه تعبیر خواب روزهای دوشنبه، پنج شنبه و جمعه کلا بسته است. سایر روزها از ساعت 12 شب تا 17 عصر فعال است.باشه

یوتاب گلچینی از بهترین ها

تعبیر خواب خانه

اگر کسی خود را در خانه جدیدی دید که متعلق به خود اوست، و در آن خانه وسایل رفاه و راحتی کاملی وجود داشت، به زودی ازدواج می کند و به خوشبختی و رفاه خواهد رسید. اگر شخص متاهلی این خواب را ببیند، نشانه داشتن زندگی مرفه و خوبی است. ورود به خانه نو نیز ازدواج است.

اگر دید در خانه ای بدون وسایل و تک و تنها به سر می برد، نشانه نزدیک شدن به پایان عمر است. اگر کسی ببیند خانه ای محقر و ویرانه دارد و آن خانه متعلق به خودش است، زندگی بر او تنگ خواهد شد و درآمدش کاهش خواهد یافت. چنان چه ببیند یکی از اتاقهای خانه آشفته و خراب است، بخشی از زندگی بیننده خواب دچار خرابی و ویرانی می شود و غمی و زیانی به او می رسد.

اگر ببینید که درب خانه شما آهنی است، زندگی قابل دوامی دارید و ثروتمند می شوید. اگر درب خانه شما از نقره بود، بیننده خواب گنه کار است و باید توبه کند. اگر درب نویی به خانه اش وصل کردند، بیننده خواب شغل و کار جدیدی پیدا می کند.

اگر کسی دید درب خانه خود را کند، و به دور انداخت، اگر درب کهنه و شکسته بود، و به جای آن درب نویی گذاشت، از غم و اندوه مالی خلاصی و نجات پیدا می کند و به مال و نعمت می رسد و اگر کسی دید که دیگری درب خانه او را می کند، از آن شخص خصومت خواهد دید و اگر دید درب خانه اش بزرگ شده به مقام وی افزوده می شود.
اگر کسی دید درب از خانه ی قدیمی می کند، در خیرات به رویش گشوده می شود. اگر کسی درب خانه ی خود را کوچک دید که به زحمت می توانست وارد سرای شود، به تنگدستی دچار می شود.

    امام صادق (ع) می فرماید: دیدن سرای به خواب بر هشت وجه است:
  1. مرد را زن و زن را شوهر،
  2. توانگری،
  3. ایمنی،
  4. عیش خوش،
  5. مال،
  6. ولایت،
  7. عزت،
  8. امانت.

محمد ابن سیرین می گوید: خانه مفرد درخواب، زن است. اگر ببیند خانه یا ستونهای خانه را از جای برداشت، دلیل که زن با مروتی می خواهد و به زودی زنش آبستن خواهد شد. اگر ببیند وارد خانه ای نو شد، دلیل که زنی خواهد و توانگر شود.
اگر ببیند که خانه مفرد به کنج اندوه بود و ندانست که خانه از کیست، دلیل که از دنیا رحلت کند. اگر ببیند درب خانه باز بود و او در را قفل نکرده بود و آن خانه به خانه دیگر راه داشت، دلیل که از غم و اندوه رها گردد. اگر بیمار این خواب را ببیند، شفا یابد. اگر ببیند درب خانه خود را بشکست، دلیل که از کسی او را مالی رسد.
اگر ببیند درب سرای بشکست یا بسوخت، دلیل که برای صاحب سرای مصیبت اتفاق خواهد افتاد. اگر ببیند زمین سرای او بزرگ و فراخ شد، دلیل که به قدر آن فراخی او را روزی در دنیا فراخ شود. اگر برخلاف این ببیند، روزی بر وی تنگ شود. اگر ببیند سرای او را می کندند، دلیل که راه صلاح بر خود ببندد و نماز و عبادت کم کند. اگر ببیند سرای کهن را می کند، در خیرات بر وی گشاده شود و خرم گردد.

ابراهیم کرمانی می گوید: اگر ببیند که خانه بر وی افتاد، دلیل که مالی بسیار بدو رسد. اگر ببیند که خانه بزرگ و فراخ گردید و از آن که بود بزرگتر شد، دلیل که مال و نعمت بسیار بر وی رسد. اگر ببیند درِب خانه او آهنین بود، دلیل که توانگر شود.
اگر درب خانه او سیمین است، دلیل که او باید از گناه و معصیت توبه کند. اگر توانگر بود، نعمتش زیادتر شود. اگر ببیند پیرامون خانه او هیچ خانه ای نبود، دلیل که حالش تباه شود. اگر ببیند که میان سرایِ نو شد، دلیل که او را دختری یا خواهری آید و هم او گوید که صفحه سرای، دلیل کند بر پدر و مادر. اگر دید صفحه سرای او نو و پاکیزه است، دلیل است بر تندرستی تن مادر و پدر.

حضرت دانیال می گوید: اگر ببیند در سرای بیگانه شد و هیچکس را نشناخت و در آنجا مردگان دید، دلیل که آن سرای آخرت بود و وقت اجل وی رسیده است، اگر ببیند در آنجا شد و بیرون آمد، دلیل که بیمار شود و نزدیک هلاک باشد و شفا یابد. اگر در سرای معروف وارد شد که بنیاد آن از گل بود، دلیل که روزی حلال یابد.
اگر ببیند بنیاد سرای او از خشت پخته و گچ بود، دلیل که جوینده مال حرام است. اگر ببیند از آن بیرون آمد، دلیل که از حرام توبه کند. اگر ببیند در سرائی بزرگ و فراخ بود، دلیل که روزی بر وی فراخ شود. اگر سرای کوچکی و تنگ دید، دلیلش به خلاف این باشد.

جابرمغربی می گوید: اگر کسی دید در سرائی بزرگ و پاکیزه و نو داخل شد و دانست که آن سرای ملک او بود، دلیل که روزی بر وی فراخ و گشاد شود و عزت و جاه یابد و زن خوبروی خواهد و توانگر شود و ولایت یابد. اگر این خواب را زنی دید، شوهر توانگر بخواهد.

اگر تعبیر خواب خود را پیدا نکردید آن را از ما بپرسید. لطفا به موارد زیر دقت فرمایید:
لطفا هر خواب را در صفحه تعبیر خواب مرتبط با آن سوال کنید.
حتما خواب خود را با حروف فارسی بنویسید. کامنت های انگلیسی تایید نخواهند شد.
تعبیر خواب شما به صورت عمومی در بخش دیدگاه اضافه خواهد . لطفا از نوشتن ایمیل، اطلاعات شخصی خودداری کنید.
ارسال تعبیر خواب به ایمیل امکان پذیر نمی باشد و تعبیر ها فقط در سایت نوشته می شود.
تعبیرهای درخواستی در سریع ترین زمان ممکن نوشته خواهند شد اما ممکن است به دلیل درخواست های زیاد این زمان گاهی طولانی شود.
در صورتیکه خواب ارسالی شما بیشتر از ۷۵۰ کاراکترباشد، به ازای هر ۷۵۰ کاراکتر یک حق خواب از شما کسر خواهد شد!

1433 دیدگاه

فقط اعضای وب سایت می توانند تعبیر خواب خود را سوال کنند. اگر قبلا عضو شده اید ورود و برای ثبت نام عضویت را کلیک کنید. ورود عضویت برای دریافت تعبیر خواب از طریق تلگرام به آی دی @yotaabcom پیام دهید.

فاطمه

فاطمه : سلام

لطفا متن خوابم نمایش داده نشه.

پاسخ
لینک۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۰ ساعت ۰۴:۴۱:۳۵
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. شما مهاجرت کرده اید ولی دلتان پیش پدر و مادرتان است. آنان همیشه مشتاق حضور شما هستند. آرامش در زندگی آنان پا برجاست و عشق و محبت و دلسوزی بین خانواده ی شما بیشتر شده است. شما از این جهت خدای بزرگ را شکر می کنید. از آنجاییکه بعضی از خوابهای شب 25 ماه ممکن است برعکس باشند، چنانچه احساس کردید که محتوای خواب با واقعیات شما صدق نمی کند، به همین دلیل است و در اینصورت باید تعبیری که عرض کردم را برعکس کنید. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۰ ساعت ۱۶:۵۹:۱۵
Dina

Dina : سلام.خاب دیدم رفتم خونه عشق سابقم و همسرش،خونشون فقط یه اتاق بودوقدیمی بودوبنظرمیومدبجای دَرپرده داره،انگاراز طرف همسرش اومده بودموخودموبه خاب زده بودم ورو زمین خابیده بودم واون پسرکنارمن نشسته بود،یه لباس بدون آستین استخوانی رنگ پوشیده بودم،پسربازنش صحبت میکردو وقتی همسرش رفت،باانگشتاش به حالت نوازش موهای روپشونیم روکنارمیزدو حرفایی ک باهم زدن رو به من میگفت.کارش مثل حالتی بود ک بخوادباهام مهربون باشه یا دلمو بدست بیاره(من خودموبه خاب زده بودم اما بیداربودم)درواقعیت موهام بلندتره وقتی همسرش اومدمن بیدارشدم سعی کردم پتویا ملحفه اطرافموبصورت حجاب دورم بگیرم، ولی بعدش کلاتا وقتی خونشون بودم یه چادرنرم وحریری خیلی قشنگ وخیلی جنس خوب سَرَم بود،دو سه روزی خونشون بودم و جریان زندگیشون رومیدیدم ودیدم ک پسربه همسرش میگه پس تخت خریدنمون چی، خارج رفتنمون چی و کرکنم گفت تغییرخونه چی؟اما همسرش مخالف بودوپول رومی خواست برای کاردیگه ای خرج کنه،همون زمان باخودم فکرکردم ک همون کارایی ک میخواست بامن انجام بده الان میخوادبا همسرش انحام بده مخصوصا ک قبل ازازدواج ازش متنفر بودپس براش فرقی نداره طرفش کی باشه وبه من علاقه ای نداشته(درواقعیتم ازازدواج بااون دخترفراری بودبه گفته خودش )باهمسرش به آشپزخونه رفتم،دیدم یه آشپز خونه مشترک باهمسایه هادارندویک زن و شوهرهم اونجادیدم ک خوشروبودن وبعد از سلام احوال پرسی رفتن وهمسر پسره هم انگارمنودوست خودش معرفی کردوقتی بر گشتیم تواتاق انتطارداشتم مثل دفعه قبل پسربازم مکالماتشون روبهم بگه ک نگفت وتا آخرزمانی ک خونشون بودم انتظارداشتم باهام حرف بزنه ک نزدومثل غریبه بود،بعد من دوتاشونه تخم مرغ به همسرش نشون دادم و شروع کردم به بازکردنشون وازتوشون چندتا بچه گربه سفیدبیرون اومد(قبلش هم زنش داشت بهش اصراروالتماس میکرد ک گربه می خوادوبذاره گربه بگیره)ازدیدن بچه گربه ها خیلی ذوق کردواونارومیمالیدبه صورتش بعد ازاون رفتم خونمون وتالحظه آخرقبل از رفتن منتظربودم پسریه حرفی بام بزنه امانزد، رفتم خونه وداشتم بهش فکرمیکردم ک یهورفتم واتساپش روچک کردم دیدم یه ویدئو الکی گذاشته اماهدفش جلب توجه من بوده وبگه بهم فکرمیکنه امانمیتونسته باهام حرف بزنه، خونمون تغییرکرده بودورفتم طبقه پایین ک یه چیزی شبیه طویله بزرگ یاانبار بزرگ بودو بازم دوتاشونه تخم مرغ بود،فکرکنم همون قبلیابودن،دیدم یکیشون بازشده توش چیزی شبیه تخم مرغ آبپزه اماانگارهمش زرده آبپز بودازلحاظ رنگ وبافت پودری و شکننده،بعد مامانم گفت اون شونه روداماد داییم اورده خوب نبودولی اینوخودمون گرفتیم خوبه،بعد تخم هاروبازکردم وازتوشون چندتاجوجه اردک دراومد،رفتم توخونه گفتم براشون پنیرمیبرم امابرای اسب هویج میبرم یعنی اعلام کردم ک اسب حق نداره ازپنیرا بخوره،جوجه اردکا خیلی پراکنده شده بودن وطویله انگاردوطبقه بودسعی کردم جوجه ها روپیداکنم وبراشون پنیربندازم ونذاشتم اسب ازپنیرابخوره وسریع اسب حرف گوش کردورفت،اولش خواهر بزرگترم ک متاهله اونجابودوسعی کردازکارام ایرادبگیره وغربزنه ولی دیدفایده نداره ورفت ،من رفتم طبقه پایین طویله ک حیوانای تقریبا زیاذی توش بودپنیر انداختم روزمین ک چندتا سگ اومدن پنیراروبخورن ک باتهدید زدن با دمپایی ودست و.. بی خیال شدن بازم گوشه کناروپشت وسایل چندتاجوجه اردک دیدم، حین پنیردادن ب اردکادیدم یه پرنده جالب وآروم باگردن باریک وبلنداماجثه کوچیک و فکرکنم خاکستری رنگ دیدم وبِش پنیردادم امانخوردولی کم کم تعدادپرنده هازیادشدو همه ظاهرمتفاوت داشتن ومثل پرنده های کمیاب وگرون یاباغ وحشی بودن واین میون یکی هم شبیه مرغ مینااما خاکستری بود ک خوابیده بودبراش پنیر انداختم امانخوردامایه دفعه همه پرنده هاسمتم هجوم اوردن احتمالا برای خوردن پنیروبعدش ازخواب بیدارشدم

پاسخ
لینک۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۰ ساعت ۰۱:۰۵:۵۹
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. عشق سابق شما مشکلاتی در زندگی اش دارد که خبرش به بیرون درز خواهد کرد و حریم خصوصی ایشان محکم نیست. شما بینشی قوی دارید و بعضی مسائل به دلتان برات می شود. او به منافع خودش فکر می کند و جناح کسی را نمی گیرد ولی نمی تواند از خودش به خوبی دفاع و حمایت کند. یاد شما می افتد و طرز فکر شما را تحسین می کند. شما هم تا حدودی احساس تنهایی می کنید. از نظر دوست سابقتان شما خیلی مهربان و دلسوز هستید. او می خواهد که زندگیشان متحول شود،روابط زناشویی بهتری داشته باشند، طرز فکرشان عوض شود ولی همسر او برای حرفهای او اعتباری قائل نیست.طرز فکر او همان است که از گذشته بوده و چه با شما ازدواج می کرد و یا این خانم، همان آرمانها و آرزوهای خودش را می خواست تحقق بخشد. آنها شرایط مالی خوبی هم ندارند و همسر او امیدوار است که پولدار شوند. آنان دوران سختی را پیش رو دارند در حالی که آینده شان سخت تر از امروزشان خواهد بود. عشق سابق شما تلاش می کند که زندگی اش را حفظ کند و نمی خواهد خانمش متوجه باشد که به شما هم فکر می کند. شما هم به او فکر می کنید و می خواهید به پیامد کارهای خودتان فکر کنید. شما تحت فشار و استرس بوده اید و از این جهت حساس و شکننده شده اید. شما سعی می کنید با احساس تر باشید و خودتان را با شرایط موجود وفق دهید. شما با احساس، فداکار و انعطاف پذیر هستید. می خواهید مقاوم و صبور باشید و بینش تان را از قبل هم قویتر کنید. شما می خواهید شرایط مالی خودتان را هم تقویت کنید و به هر کسی که دوست دارید هم کمک مالی کنید. شما مغرور و آرام و شاید درونگرا هستید. شما آرمانها و آرزوهایی دارید که می خواهید ثروتتان را در جهت تحقق این آرزوها خرج کنید. کم کم یاد می گیرید که بیشتر به خودتان توجه کنید و غصه ی اتفاقات گذشته تان را نخورید. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۰ ساعت ۱۵:۲۳:۳۵
Goliii

Goliii : سلام لطفا خوابم نمایش داده نشود

پاسخ
لینک۱۸ اردیبهشت ۱۴۰۰ ساعت ۰۰:۱۲:۵۲
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. شما به گذشته فکر می کنید و اینکه اگر او امروز به خواستگاری تان بیاید، چه عکس العملی در قبال او از خودتان نشان می دهید. مادر او احساسات واقعی اش را از شما می پوشاند و شما در یک موقعیتی قرار داشته اید که احساس آسیب پذیری می کرده اید. حساس و شکننده و دل نازک بوده اید. شما سعی کرده اید که از تجارب و درسهایی که در زندگی آموخته اید استفاده کنید و شانستان را بیازمایید. اما اینکه او روی جزوه ی شما روغن می ریخته یا دوغ، به این تعبیر است که او نسبت به احساسات و تجارب شما، ناآگاه بوده و بی دقتی کرده است. او به شرایط شما توجهی نکرده و شما را ناراحت و آزرده خاطر کرده است. شما سعی می کردید که با ظرفیت و با جنبه برخورد کنید و خیلی احساسات منفی بخرج ندهید. شما به این فکر می کنید که اگر متمول بودید و دستاوردهای مالی بیشتری داشتید شاید شرایط بهتر می شد و روی شما نظر بهتری داشتند و اینکه خودتان را به خاطر اوضاع مالی تان تحقیر نمی کردید یا اعتماد به نفستان را از دست نمی دادید. ولی واقعیت این است که این آقا عادت دارد که دیدگاه ها و نظرات خودش را به دیگران تحمیل کند. یعنی اگر با او ازدواج می کردید، هم به احساستان بی توجهی می شد و هم به خاطر اینکه شرایط مالی تان ضعیفتر از او بود، تحقیر می شدید و هم اینکه باید به بهانه ی اینکه او ادعا می کرد که خردمند تر از شماست، شما حرف زور می شنیدید و صدایتان هم در نمی آمد! پس خردمند ترین کار این است که اصلا به او فکر نکنید و اگر هم به خواستگاریتان آمد، او را نپذیرید. خواب شما معادل 1497 کاراکتر و 2 حق خواب بود. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۱۸ اردیبهشت ۱۴۰۰ ساعت ۱۴:۳۰:۰۷
طاهره

طاهره : سلام خانم هراتی عزیزم .خواب دیدم وارد خانه ای شدم درب آهنی بزرگی داشت عرض وارتفاعش ۳متر بود وداخل حیاطش یک وانت بود همسرم آمد وگفت خانه ی خودمان هست ویک فرش دستباف کرم رنگ ،قطور پشمی آورد وپهن کردخوشحال بود،من هم گفتم همه جا راباید بشوریم،همسرم گفت همه را میشورم.بعد دیدم برای ثبتنام حج امتیازم ۷۵هست،واز شماره کارتی که باید پول واریز میکردم ۵۵و۲ را بیاد دارم که تکرار میکردم.بعد دیدم ماکارانی وگوشت را داخل قابلمه آب هم میزدم.خیلی ممنون از تعابیر دقیقتان.تشکر از همراهیتون

پاسخ
لینک۱۷ اردیبهشت ۱۴۰۰ ساعت ۱۶:۳۳:۱۲
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام عزیزم. شما با عزم و اراده ای قوی مسیر تازه ای برای زندگی تان ایجاد کرده اید. شما سخت کوشیده اید و حالا وقتش است که زمینه ی زندگی تان عوض شده و اوضاع به نفع شما شود. هر چند که شما جناح کسی را نمی گیرید و صرفا به منافع خودتان فکر می کنید. همسر شما باعث خواهد شد که شما به امنیت و آرامش و ثروت بیشتری برسید. شما می خواهید زندگی تان به کمال برسد و از زندگی تان لذت ببرید. می خواهید جسورانه تر برای رسیدن به اهدافتان تلاش کنید و مسیر زندگی تان را عوض کنید. وقتش رسیده که به دستاوردهای بزرگی برسید و تعادل را در زندگی تان ایجاد کنید و احساس قدرت و موفقیت کنید. رشته ی کار انشالله دستتان خواهد آمد ولی تلاش می کنید که از این کلاف سردرگمی که برایتان به وجود آمده، بهترین بازدهی و نتیجه گیری را داشته باشید. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۱۸ اردیبهشت ۱۴۰۰ ساعت ۱۰:۴۷:۱۶
ستاره

ستاره : سلام معلم و مجرد هستم نمایش داده نشود.

پاسخ
لینک۱۸ اردیبهشت ۱۴۰۰ ساعت ۰۱:۲۲:۱۸
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. شاگرد شما، در مسیر زندگی اش می خواهد درکش را بالاتر ببرد و به خرد و عقلانیت کامل دست پیدا کند. ولی او عوض اینکه اصالت و ابتکار از خودش به خرج بدهد، همرنگ جماعت می شود و روی اینکه زندگی اش به کجا می رود، هیچ دخالتی نمی کند. در واقع او هر کاری را می کند که باقی مردم می کنند و سعی می کند که از قوانینی که به او دیکته می شود، پیروی کند. او می خواهد راه درست را در زندگی اش بیابد تا بتواند اخرت خوبی داشته باشد. بتواند به آرامش برسد، از تنهایی و ایزولگی دوری کند، از ناامیدی اجتناب کند و مثل شما شخصیتی فداکار و باگذشت، قابل انعطاف و مهربان داشته باشد که همیشه منافع خودتان را به خاطر دیگران نادیده می گیرید. او باید خط فکری خودش را تعیین کند.عقلش را به کار بیاندازد و هر چه که هر کسی گفت را چشم و گوش بسته نپذیرد. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۱۸ اردیبهشت ۱۴۰۰ ساعت ۱۶:۲۰:۱۸
fatemeh

fatemeh : با سلام، خواهر بزرگم لطفا مخفی شود.

پاسخ
لینک۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۰ ساعت ۱۵:۲۵:۵۸
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. روح پدرتان شاد. پدر شما سعی می کند که راه حل مناسبی برای پاسخ مسئله ای که فکرتان را ناراحت کرده است برای شما معرفی کند. او می خواهد که شما قوی و با ثبات و محکم باشید؛ پر شور و شوق و با انرژی باشید و از خمودگی دوری کنید؛ به خودتان و روابط خانوادگی تان اهمیت بدهید و با هم ارتباط داشته باشید و رابطه تان را قطع نکنید؛ امروزی باشید و طرز فکرهای دمده و قدیمی را از ذهنتان پاک کنید و پایتان را در محدوده ی دیگران نگذارید، به کار کسی کار نداشته باشید و سرتان به کار خودتان گرم باشد. خواهر شما روحیه اش خسته است و نمی تواند مسئولیت های سنگینی را تقبل کند. با این وجود تلاش می کند که چشم انداز تازه ای در زندگی داشته باشد، از خودش و خانواده تان حمایت کند، و شما همگی با استفاده از تجاربتان تلاش می کنید که روش زندگی تان را مطابق با افکار پدرتان تنظیم کنید تا به آرامش برسید. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۰ ساعت ۱۰:۴۸:۰۳
Marjanehhhhh

Marjanehhhhh : سلام وقت بخیر مادربزرگم خواب دیده که پدربزرگم (چند سال هست که فوت شده ) رو انگار توی یه خیابان دیده شروع میکنه باهاش صحبت کردن ولی پدربزرگم ایستاده بود و جوابش رو نمیداد ، یه خانومی صداش میکنه که بریم خونه چرا اینجا ایستادی ؟ پدربزرگم میره باهاش وارد خونه میشه ولی چیزی به مادربزرگم میگه نه به اون خانومه میره داخل.... مادر جونم عصبانی میشه میگه این شوهر منه چیکارش داری !؟؟ دعوا میکنن .. خانومه بهش میگه شوهر منه و مادر بزرگم ۲تا بچه ۳ ، ۴ ساله دختر و پسر بودن توی خونه دید و با ناراحتی و عصبانیت به پدر بزرگم میگه رفتی با یه زن بچه دار و از شدت ناراحتی بیدار شد.... ولی توی خواب اصلا حس نمیکرد که پدر بزرگم فوت شده باشه..این خواب رو یک شنبه شب و حدودا ساعت ۳ یا ۳:۱۵صبح بیدار شد.مادربزرگم چندبار این خواب رومیبینه و باهاش صحبت نمیکنه.

پاسخ
لینک۱۸ اردیبهشت ۱۴۰۰ ساعت ۰۴:۱۴:۳۱
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. تشکر. روحشان شاد. پدر بزرگ شما به خاطر مسائل مالی و حساب و کتابهایی که در دنیا داشته نگران است و سرگرم پاسخگویی و رسیدگی به این مسائل است. او از مادربزرگتان ناراحت است که چرا حساب و کتابهای او را در دنیا درست نمی کنند یا برایش رد مظالم و صدقه نمی دهند یا فکر می کند که کمکها و صدقات مادر بزرگتان برای او کافی نیست. تشکر از هممراهیتون.

پاسخ
لینک۱۸ اردیبهشت ۱۴۰۰ ساعت ۱۷:۴۱:۴۳
Maryam

Maryam : سلام خانم هراتی عزیز. من 12 رمضان خواب دیدم که به دوران دبیرستان خودم برگشته ام منتهی این بار در عربستان سعودی(من نسبت به این کشور دید مثبتی دارم) و با حجاب شال ایرانی هستم که اونجا من رو به دفتر مدرسه می برند و می گن که تو بی حجابی و باید مثل ما تو این مدرسه روسری سر کنی. یهو فردی که در واقعیت بهش علاقه دارم(ولی با وجود ارتباط خوبی که داریم از حسشون بی خبرم) میاد تا از من دفاع کنه من بهش می گم اصلا ارزشش رو نداره با اینا بحث کنی. بعد یک روسری فیروزه ای رو برمیدارم که مدل ترک ها سر کنم و با خودم می گم من که به مامانم گفته بودم حجاب بهم میاد. ولی هنوز روسری رو محکم نکرده بودم که مادرم صدام زد که برم وسایلم رو جمع کنم و به خوابگاه منتقل کنم.(ناگهان انگار به دوران دانشگاه منتقل شدم) وسایلم رو بردم به اتاق خوابگاه (که اتاق خودم در واقعیت و در خانه خودمون در واقعیت بود) که دیدم این فردی که بهشون علاقه دارم هم هستن و وسایلشون رو هم آوردن و میز تحریری گذاشتن و مشغولن که من که انگار قرارمون چنین چیزی بوده باشه اما انتظار نداشته باشم که ایشون یادشون بوده باشه گفتم عه اومدی؟ و گفت اره و من خوشحال بودم از این اتفاق ولی از خبردار شدن بقیه می ترسیدم که پدرم اومدن و وقتی داشتن می رفتن اومدن داخل اتاق و ایشون رو که اون زمان خواب بودن دیدن و عادی برخورد کردن و تعجبی نکردن.

پاسخ
لینک۸ اردیبهشت ۱۴۰۰ ساعت ۰۴:۴۹:۳۵
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. شما لازم است که درسهایی از زندگی تان بیاموزید که شاید فکر کنید خیلی مهم نیستند ولی هنوز این درسها را خوب نیاموخته اید. نسبت به مسئله ای شور و شوق و احساسات تندی از خودتان بروز می دهید و باید سعی کنید که رازدار خودتان باشید و افکارتان را با هر کسی مطرح نکنید. شما می خواهید نشان دهید که طرز فکرتان خردمندانه است و با انرژی و پر شور و شوق، آتشین مزاج و قوی هستید و به این منظور، تمایل دارید که خشم و عصبانیت تان را به رخ دیگران بکشید. اما در عین حال خیلی سریع خودتان را کنترل می کنید و می دانید خردمندانه ترین کار این است که آرامشتان را حفظ کنید و نشان دهید که اصلا نگران هیچ مسئله ای نیستید و نقطه ضعفتان را نشان ندهید. کسی که به او علاقمند هستید هم به شما فکر می کند و سعی می کند که شما را مورد قضاوت و بررسی قرار دهد. اما او نمی خواهد که صراحتا احساسش را به شما مطرح کند چون هنوز از احساس خودش مطمئن نیست و این رفتار او خردمندانه است. حتی اگر پدرتان هم می خواست کسی را بشناسد، تا مطمئن نشده بود، صمیمیتی را بروز نمی داد. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۸ اردیبهشت ۱۴۰۰ ساعت ۱۶:۴۰:۵۴
Mehrnika

Mehrnika : با عرض سلام و احترام
حواب دیدم در خانه ای هستم که پسر بزرگم به همراه دوستانش انجا هستن و یکی از دوستانش خانمی بود بسیار باریک و بلند قد و کمی ابله رو ولی مهربان، من انگار شیرینی اماده کرده بودم شیرینی غرق در شهد بود ،یادم نیست از دوستان پسرم با شیرینی پذیرایی کردم یا نه .ولی خودمو با پسر کوچکم کنار در وردی در حال بدرقه دیدم با تعجب به در و راه پله ها نگاه میکردم و به پسر کوچیکم گفتم اینجا که ورودی خونه قبلیمونه و او اصرار داشت که فقط شبیه و اونجا نیست ،و در همون زمان در اتاقی که متعلق به پسر بزرگم بود ایستاده بودم اتاق بزرگ بود تختش کنار پنجره بود با تشکی نو و سیاه رنگ و خود تختخواب چرم مشکی لمسه بود و کنار اتاق مقداری از وسایل خونمون چیده شده بود با رضایت و لبخند گفتم همه چیو مرتب میکنم و تو ذهنم گفتم باید روی تشک پسرم ملحفه سفید بکشم و کلا خونه پر از ارامش و رضایت بود.
سپاس فراوان از شما

پاسخ
لینک۱۸ اردیبهشت ۱۴۰۰ ساعت ۱۴:۴۹:۵۳
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. احترام متقابل. زندگی شما تحولی تازه پیدا خواهد کرد. پسرتان دوستان جدیدی پیدا می کند و شاید دوست دختر تازه ای که بی سیاست ولی مهربان است و احترام و پرستیژ او بالاست. شما سعی می کنید که خیلی خوشرو با دوستان او رفتار کنید. البته به نظر خودتان همیشه از قدیم برای تحولات مثبت زندگی تان اینگونه بوده اید ولی پسر کوچکتان معتقد است که این رفتار شما تازگی دارد. پسر شما می خواهد نشان دهد که سخت کوش و جدی و قویست و شما تلاش می کنید که آرامش او را فراهم کنید. پسرتان به دنیای بیرون نگاه می کند و می خواهد چشم اندار تازه ای نسبت به زندگی داشته باشد و به آرزوهایش برسد. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۱۸ اردیبهشت ۱۴۰۰ ساعت ۲۳:۵۹:۱۵
Mehri

Mehri : سلام خانم هراتی ببخشید من امروز ساعت ۴ صبح براتون یه خواب فرستادم مربوط به شال قرمز بود اونو میخواستم تعبیرش نکنید و در عوض این خوابی که همین الان دیدم رو تعبیر کنید.اونو پاکش کنید مچکر.
خواب دیدم در راه خانه بودم که به گوشیم نگاه کردم دیدم کسی که دوسش دارم منو تو اینستا فالوم کرده .خوشحال شدم .رسیدم به خونه زنگ رو زدم مادرم در رو باز کرد دیدم کسی که دوسش دارم اومده خونمون و نشسته رفتم سلام دادم .برادر کوچیکم هم بود .بعد مامانم به برادرم یه فحش داد پیش عشقم .من ناراحت شدم مادرمو کشیدم کنار گفتم آخه این چه حرفی بود پیش عشقم به برادرم زدی .بهم گفت برو بابا الان عشقت ده روزه اومده خوابیده اینجا بیرونش هم میکنیم نمیره .ما میریم بیرون در رو قفل می‌کنه میمونه تو خونه .منم گفتم واقعا؟؟!! یعنی این ده روزه اینجاست؟ چه رویی داره .من فکر کردم همین امروز اومده (در واقعیت مامانم این آقا رو نمی‌شناسه) خونه هم خونه ی قبلیمون بود .ولی نمیدونم چرا عشقم تو خواب بیشتر شبیه برادر بزرگترم بود چون در واقعیت اصلا هیچ خصوصیاتشون عین هم نیست

پاسخ
لینک۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۰ ساعت ۱۰:۰۸:۴۸
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. عشق شما به شما فکر می کند و شدیدا به یاد شماست. شما احساس می کنید که به دستاوردهای بزرگی خواهید رسید. مادر شما در خوابتان نمادی از خرد و عقلانیت و بینش شماست. یعنی به دلتان برات شده که او به شما فکر می کند. برادر شما در خوابتان نمادی از صبر و استقامت و اراده ی قوی شما برای رسیدن به اهدافتان است. شباهت او با برادرتان به همین نسبت به شباهتهای او به خود شما تعبیر می شود. او مثل شما صبور و با اراده و مصمم است که خواسته اش را بدست بیاورد. از آنجاییکه خواب را امروز دیده اید که 29 ماه است؛ به احتمال قوی خوابتان راست است. امیدوارم به خواسته تان برسید و برای من هم خبرهای خوش بیاورید. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۰ ساعت ۱۹:۲۸:۵۵
ادامه

فقط اعضای وب سایت می توانند تعبیر خواب خود را سوال کنند. اگر قبلا عضو شده اید ورود و برای ثبت نام عضویت را کلیک کنید. ورود عضویت برای دریافت تعبیر خواب از طریق تلگرام به آی دی @yotaabcom پیام دهید.