کاربر گرامی، بخش دیدگاه تعبیر خواب روزهای دوشنبه، پنج شنبه و جمعه کلا بسته است. سایر روزها از ساعت 12 شب تا 17 عصر فعال است.باشه

یوتاب گلچینی از بهترین ها

تعبیر خواب دزد

دیدن دزد در خواب، میهمان ناخوانده غریبه یا دوست و یا مسافری است که به خواستگاری دختر خانه می آید. ترس از دزد در خواب، تعبیرش شادی و خوشحالی است که به زودی با شنیدن خبری از آن مهمان ناخوانده یا دوست یا مسافر خواهد شنید.

تعبیر خواب دزدی (تاراج، غارت، چپاول)

اگر در خواب ببینیم که دزد پول های ما را غارت و چپاول کرد، از غم و غصه رهایی می یابیم. اگر ببینیم که پول های دیگری را می دزدند، آن شخص از اندوه رهایی می یابد. اگر چپاول به جز پول، ربودن وسایل آسایش یا کار کسی باشد، رسیدن ناراحتی به آن شخص تعبیر می شود.

محمد ابن سیرین می گوید: اگر ببیند مال و نعمت کسی را به تاراج برد، دلیل که آن کس را غم و اندوه و زیان رسد، به قدر آن که از وی برده بود.

جابر مغربی می گوید: اگر ببیند لشگر اسلام دیار کفر را غارت کردند، دلیل که کافران را مصیبت رسد. اگر بیند لشگر کفر دیار اسلام را غارت کردند، دلیل که اندوهی به اسلام رسد.

    امام صادق (ع) می فرماید: دیدن غارت به خواب بر چهار وجه است:
  1. جنگ کردن،
  2. زیان مال،
  3. غم و اندوه،
  4. نرخهای ارزان.

اگر تعبیر خواب خود را پیدا نکردید آن را از ما بپرسید. لطفا به موارد زیر دقت فرمایید:
لطفا هر خواب را در صفحه تعبیر خواب مرتبط با آن سوال کنید.
حتما خواب خود را با حروف فارسی بنویسید. کامنت های انگلیسی تایید نخواهند شد.
تعبیر خواب شما به صورت عمومی در بخش دیدگاه اضافه خواهد . لطفا از نوشتن ایمیل، اطلاعات شخصی خودداری کنید.
ارسال تعبیر خواب به ایمیل امکان پذیر نمی باشد و تعبیر ها فقط در سایت نوشته می شود.
تعبیرهای درخواستی در سریع ترین زمان ممکن نوشته خواهند شد اما ممکن است به دلیل درخواست های زیاد این زمان گاهی طولانی شود.
در صورتیکه خواب ارسالی شما بیشتر از ۷۵۰ کاراکترباشد، به ازای هر ۷۵۰ کاراکتر یک حق خواب از شما کسر خواهد شد!

667 دیدگاه

فقط اعضای وب سایت می توانند تعبیر خواب خود را سوال کنند. اگر قبلا عضو شده اید ورود و برای ثبت نام عضویت را کلیک کنید. ورود عضویت برای دریافت تعبیر خواب از طریق تلگرام به آی دی @yotaabcom پیام دهید.

Azad

Azad : با سلام و عرض ادب، خواب ديدم در يه جايي به همراه يه عده. آدم ديگه اعم از دختر و پسر در حال باز كردن يسري كمد هستيم، بطور مخفيانه و با استفاده از چراغ دستي و ابزاراي ديگه كه يكدفعه عده اي از آدما متوجه كار ما شدن و با داد و فرياد اومدن سمت ما كه شما داريد دزدي ميكنيد، من زود فرار كردم توي يه اتاق ديگه پنهان شدم و يكي از آدماي ديگه كه با من داشتن در كمدا رو باز ميكردن فرستادم پيش اونا ، گفتم تو برو تورو نميشناسن ببين چي ميگن خودمم رفتم زير پتو قايم شدم، اون آدما واقعا من رو ميشناختن ولي اون آدمي كه من فرستادم رو نميشناختن، ولي خيلي ترسيده بودم كه لو رفتيم و از خواب بيدار شدم، ممنون

پاسخ
لینک۲۱ دی ۱۳۹۸ ساعت ۰۳:۴۷:۵۰
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. عرض ادب متقابل. شما در یک موقعیتی پایتان را از گلیمتان درازتر می کنید و می خواهید از اسرار و رازهایی سردربیاورید که عده ای نمی خواهند این رازها فاش شود. شما کلا می خواهید جایتان امن و گرم و نرم باشد و منکر این می شوید که از جریان و موضوعی با خبر هستید که نباید با خبر باشید!! تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۲۱ دی ۱۳۹۸ ساعت ۱۳:۵۶:۳۷
Elham

Elham : سلام خسته نباشید پدرم خواب دیده است رفته خانه قبلی که مینشستیم 3 تا از فرش هایمان را دزد برده سر وصدا هم نکرده .لطفا تعبیر کنید ممنونم

پاسخ
لینک۱ دی ۱۳۹۸ ساعت ۱۲:۳۶:۱۲
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. تشکر. پدرتان به دخترانش فکر می کند که شوهر کرده اند و زمینه ی زندگی او را عوض کرده اند. تعبیر دوم این است که پدرتان امکانات رفاهی اش را از دست داده و مثل قبل زمینه ی زندگی اش با تجمل و راحتی همراه نیست. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۱ دی ۱۳۹۸ ساعت ۱۸:۲۷:۰۸
masumehh

masumehh : خانم هراتی فراموش کردم این و بهتون بگم.شاید تو تعبیر اثری داشته باشه.من و دوست پسرم که خیلی هم و دوست داشتیم متاسفانه الان چند وقتیه از هم جدا شدیم و کات هست رابطه.ولی برنامه کلی ازدواج بوده

پاسخ
لینک۱۸ دی ۱۳۹۸ ساعت ۱۰:۴۰:۱۲
masumehh

masumehh : سلام.دختر مجرد هستم.تو یک هفته یکبار مادرم خواب دزد دیدن.دوبار هم خودم.دیشب خواب دیدم دزد رو دیوار خونمون واستاده و من دیدمش.هرچی می خواستم فریاد بزنم که دزد صدام در نمیومد.آخرش دزد پرید تو حیاطمون و اومد تو خونه.و مامانمو فقط صدا کردم و سایه ی دزد و بهش نشون دادم از پشت شیشه.ولی هرچی می خواستم فریاد بزنم کسی بیاد کمک نتونستم و صدام در نمیومد.آخرش دزد اومد پشت در و تا در و باز کرد چهرشو به چهره ی کسی تو فامیل که زن هم داره دیدم.تو خواب به مامانم گفتم میگن به دزد چیزی بدی خوبه ازدواج میشه.توام یه چیزی بده به دزده بزار بررره.از ترس داشتم سکته میکردم.(تودلم گفتم شاید ازدواجم شد با عشقم).که مامانم از همون لای در یه چیزی داد به آقا دزده.ممنون

پاسخ
لینک۱۸ دی ۱۳۹۸ ساعت ۱۰:۳۱:۰۸
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. برای شما خواستگار خواهد آمدو شاید این خواستگار، فامیلتان را برای خواستگاری فرستاده و یا اینکه خواستگارتان خصلت هایی مثل فامیلتان داشته باشد. شما نمی توانید به این خواستگار نه بگویید و او را می پذیرید. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۱۸ دی ۱۳۹۸ ساعت ۱۸:۴۴:۱۱
masuumee

masuumee : سلام خانم هراتی گل،من دیشب ساعت 3 شب خوابیدم و 4 صبح از خوابم پریدم.کاملا خوابم ممتد بود و بدون اینکه بیدار بشم بود.(همونطور که دیروز بهتون گفتم دختر مجردم و 8 سال با پسری دوست بودم برای ازدواج که سه ماهه رابطمون کات شده)دیشب خواب دیدم دوست پسرم داره میاد خونمون.و میدیدم من و مامانم به سرعت داریم حاضر میشیم.و مامانم همش به من میگفت چی بپوشم.منم آخری گفتم زیاد نمیخاد حجاب کنی اون بعدا بهت محرم میشه(یعنی دومادت شه محرم میشه).خودمم چند تا لباس عوض کردم و آخری یه دامن مشکی پوشیدم با یک بلیز یقه شل گشاد سفید.خودمو آماده کردم و اون اومد.تو خواب دیدم که با قطار داره میاد.و مامانم گفت شاید دیر برسه قطار تاخیر داشته باشه و اینکه خسته باشه.گفتم نه قطار از مبدا سر ساعت حرکت میکنه اون سر ساعت حرکت کرده بدون تاخیر.بعد میدیدم تو حیاطمون مامانم یک عالمه مرغ سرخ کرده بود تو قابلمه گذاشته بود.انگار به اندازه 70-80 تا مهمون.در قابلمه ها رو باز میکردم میدیدم یک عالمه مرغ سرخ شده آماده برای غذا.و دوست پسرم در نهایت اومد خونمون.اینجا مثل یک عکس که فلش میخوره خوابم پرید رو یک صحنه ی دیگه که من خودمو توی یک طلا فروشی دیدم که مال خودم بود.دیدم یک مغازه ی طلا فروشی دارم که برای خودمه.یک مرد تو مغازه بود بعد دیدم دزده و یک چیز نوک تیز گذاشت زیر گلوم.مغازه طبقه آخر یک مجتمع بسیار بزرگ بود.من فرار کردم و رفتم آژیر طبقه رو زدم و داد زدم دزد دزد.و خودمو سوار بر ویلچر میدیدم که پله ها رو با ویلچر به سرعت و خیلی راحت میومدم پایین و به همه با فریاد میگفتم دزد اومده.و آژیر مجتمع هم میزد.رفتم تو نمازخونه ی اونجا و به همه باز گفتم دزد اومده فهمیدیدن؟گفتن پس صدای آژیر برای اون بود. و آخر خوابم بهم گفتن دزد همه ی ظلاهای مغازتو زد و با خودش برد.گفتم ای وای پس همه چی و دزدید؟ بعد یه خانومه داشت نماز میخوند کنارم بهش گفتم من رو ویلچر نشستم فکر نکنی معلولم.من چون پاهام درد میکرد نشستم رو این که پاهام دردش بیشتر نشه رعایت دارم میکنم.(خانم هراتی جان من هر بار خواب دزد میدیدم بعدش میدیدیم وسیله هامو پس گرفتم از دزد ولی دیشب دیدیم طلافروشی که تو خواب داشتم آقا دزده کامل زد)ممنون.

پاسخ
لینک۸ دی ۱۳۹۸ ساعت ۱۵:۱۰:۰۷
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. شما منتظر دوست پسرتان هستید و هم شما هم مادرتان خیلی نگران هستید و می ترسید که کارها در ارتباط با او برایتان خوب پیش نرود. شما می خواهید که در مقابل دوست پسرتان افتاده رفتار کنید و تواضع داشته باشید. او هم به شما فکر می کند. شما در شرایطی قرار می گیرید که احساس می کنید که قدرتی روی موقعیتتان ندارید. شما ثروت و موفقیت و معنویت و عشق و طول عمر دارید و مجبور می شوید که از خیلی از حقوقتان بگذرید و کوتاه بیایید و نوعی از سلطه گری مردانه به شما تحمیل خواهد شد. شما استقلالتان را از دست خواهید داد و نخواهید توانست روی پای خودتان بایستید. شما تحت تاثیر کسی به اطراف هُل داده خواهید شد و از قدرت و ثروت شما کم می شود. شما بحران هویت را تجربه خواهید کرد و احساس می کنید که با شما ناعادلانه برخورد می شود. احتمال دارد که تمام کنترل زندگی تان را به دست خواستگارتان بسپارید و بعدا از این موضوع پشیمان شوید؟ !! شاید خواستگار شما خیلی خیلی شما را دوست دارد و شما هم همینطور ولی این احتمالا بهایی است که باید برای رسیدن به این عشق بپردازید. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۸ دی ۱۳۹۸ ساعت ۱۹:۴۴:۴۰
خداوردی

خداوردی : سلام وقت بخیر

خواب دیدم شبیه دوران کودکی (که از جیب پدرم یواشکی پول برمیداشتم)، دارم از این و اون دزدی میکنم. دزدی های مختلف در جاهای مختلف و از افراد مختلف. همش پول نبود. گاهی وقتا چیزای دیگه هم میدزدیدم و بعدش فرار میکردم. چون حس و حالم شبیه کودکی بود، فکر میکردم خیلی زرنگم و گیر نمی‌افتم. یکی از دزدی هایی که کرده بودم، توی فرودگاه مهرآباد بود و بعداً متوجه شدم که دوربین های فرودگاه تصویر منو ثبت کردن.

اونجایی متوجه شدم لو رفتم که توی خونه پدرم رفته بودم توالت و یهو دیدم یکی داره تیکه های نون پرت می‌کنه داخل توالت. بعدش متوجه شدم مامانم داره این کارو می‌کنه. کارش شبیه کنایه بود و منظور خاصی داشت ولی نمیتونم بگم دقیقا چه منظوری اما حس بدی داشتم و با این رفتاری که باهام شد، داشتم تحقیر میشدم (انگار داشت بهم میگفت خاک تو سرت).

از توالت اومدم بیرون، بر خلاف گذشته ها که وقتی اشتباهی میکردم مامانم از دستم عصبانی میشد، این بار دیدم برام ناراحته و دلش برام میسوزه‌. بعد یه کاغذی بهم نشون داد که یکی از دوستای خودش بهش داده بود. کاغذه انگار شکوائیه بود و اون دوست مامانم یکی از کسایی بود که ازش دزدی کرده بودم و رفته بود برام پرونده تشکیل داده بود و از روی فیلمهای دوربین های مهرآباد دزد رو پیدا کرده بودن.
قبل از اینکه بخوان بیان سراغم و دستگیرم کنن، با مامان و بابام رفته بودم بازار تره بار و مامانم بهم گفت به اون گاری ها بگو که ما میخوایم خریدهامونو ببره تا خونه.
انگار که خونه ما ابتدای یه خیابون دراز بود و تره بار انتهای اون خیابون. بعدش دیدم ماشینم همونجا پارک شده و تعجب کردم که چرا میگه از گاری استفاده کنیم. انگار حواسش نبود که من ماشین دارم.
قبل از اینکه بخوایم با چیزایی که خریدیم از تره بار خارج بشیم و ببینم داستان اون پرونده چی میشه، بیدار شدم.

پاسخ
لینک۱۷ دی ۱۳۹۸ ساعت ۰۹:۵۵:۵۸
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. تشکر. دوست خوبم لطفا همیشه خوابتان را پشت سر هم ارسال کنید و بین خطوط فاصله نگذارید تا هنگام پاسخ در باکس تعبیر بتوانم همه ی خوابتان را یکجا مشاهده کنم. شما اهداف بالایی برای خودتان تنظیم کرده اید که هنوز نتونسته اید اجرایشان کنید و از اینرو احساس محرومیت می کنید. یا نگران هستید که چیزی را از دست بدهید چون فکر می کنید که استحقاق داشتن آن را ندارید و یا حتی ممکن است در کارهای دیگران دخالت می کنید که اصلا این کارها ربطی به شما ندارند. به هر جهت شما احساس می کنید که همه ی چشمها روی شماست و رفتار شما را مورد موشکافی و بررسی قرار می دهند و به خاطر کارهایتان قضاوتتان می کنند. به احتمال قوی شما احساس می کنید که لیاقت داشتن چیزی را که امروز دارید را ندارید و مادرتان شما را دست کم می گیرد و می خواهد به شما بگوید که از دیگران یاد بگیرید که چطور روزی شان را بدست می آورند. شما می خواهید به ثروت برسید و از غم رها شوید. شما احساس می کنید که بی هویت هستید و نمی دانید که چه کسی هستید یا چه کسی می خواهید باشید و کسانی که در زندگی شان دارند پیشرفت می کنند را مورد بررسی قرار می دهید و در کارشان دخالت می کنید و آنها متوجه این موشکافی شما در مورد خودشان می شوند. شما خواسته ها و احتیاجاتی برای زندگی تان دارید ولی احساس می کنید که در شرایط بغرنجی قرار دارید و با محدودیت هایی مواجه شده اید و راه درازی برای رسیدن به موفقیت پیش روی شما وجود دارد. شما کم کم متوجه می شوید که خودتان خمیره ی وجودی تان قویست و می توانید به خوبی زندگی تان را کنترل کنید و لازم نیست که سربار دیگران باشید. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۱۷ دی ۱۳۹۸ ساعت ۱۶:۳۰:۵۰
Negar

Negar : سلام عزیزم
من یه خواب بد و ترسناک دیدم
خواب دیدم تو یه رستوران بودم چلو جوجه سفارش داده بود بعد یه پیرمرده هم‌ کنار من رو میز من بود غداهامونو اوردن غذای من برنج و جوجه بود غذای پیرمرده پلو نداشت پیرمزده گفت حتما باید میگفتم برنج هم میخوام که مثه این خانوم برا منم با برنج میدادین؟بعد انگار که من تو قسمت مردونه نشسته باشم یه خدمتکاری اومد گفت بیا سمت خانوما جا باز شده رفتم اونور یهو مامان و خاله م رو دیدم خاله م رو بوسیدم‌ گفتم کی اومدی؟(تو یه شهر دیگه زندگی میکنه) گفت ارش و ایمان پسر خاله هامم هستن گفتم غذا سفارش بدین مهمون من بعد تا اینا داشتن سفارش میدادن گفتم من برم سراغ ماشینم که رفتم فک کنم ماشینو بیارم نزدیکتر نمیدونم چرا ماشین خوب کار نمیکرد یه جا نگه داشتم کیفمم دستم بود نمیدونم چی شد اصلا کیفمو(که مدارک‌و کیف پول و همه چیزام توش بود) رو گداشتم کنار یه سوپریه دوباره سوار ماشین شدم یه خورده بد کار میکرد راه نمیرفت چندبار باهاش بالا پایین رفتم انگار درست شد برگشتم جای قبلی یه کوچه پایینتر از سوپری پارک کردم رفتم تو سوپری گفتم یه کیف مشکی ندیدین؟گفت نه گفتم همبنجا گذاشتم کیفمو برده بودن بعد یه عده جمع شدن گفتن چه شکلی بوده یه آفایی گفت اگه ۱۰ میلیون مشتلق بدی پیداش میکنم گفتم کارت بانکیم که مهم نیست هم میشه سوزند هم اینکه پول زیادی نداشتن برا مدارکم ناراحتم‌ بعد نمیدونم دوتا از دوستام چه جوری اومده بودن اونجا بهشون گفتم ماشینو اوتجا پارک کردم حتی قفل ماشین هم زدم که از چراغاش ببینن کجاس بعد که پرس و جو برا کیفم تموم شد هرچی خیابون رو بالا پایین کزدم ماشینم نبود ماشینمو هم برده بودن میخواستم زنگ بزنم به پلیس دیگه نا امید شده بودم فقط انگار به یه نفر شک داشتم‌ که دیدم اخر شبه داره با موتور میاد سمت من،منم فرار کردم رفتم تو یه خونه ای که یه خانومی بود بهش گفتم بی بی اینا دنبالم کردن بعد دیدم موتوریه اومد تو خونه بی بی بهش یه حشره داد گفت بنداز تو کمر این دختره بی بی هم گفت برو بیرون ینی چی بعد پسره گفت ببین رییسم میدونه ماشینت کجاس به شرطی که نمیدونم پول یا یه کاری کنی بهت میدونه
خیلی ترسیدم خیلی خواب بدی بود ببخشید خیلی طولانی شد مرسی که وقت میذارید

پاسخ
لینک۲۲ دی ۱۳۹۸ ساعت ۰۶:۲۱:۱۵
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. شما می خواهید برای زندگی تان تصمیماتی بگیرید و نیاز به حمایت روحی دارید و اینکه کسی شما را در انجام اهدافتان پشتیبانی کند. اما شرایط به گونه ای است که متوجه می شوید ترسهای مردم از رفاهی که دارند قویتر و بیشتر است و نگرانی های زیادی در زندگی شان دارند. شما وقتی که به خانواده ی خودتان فکر می کنید دوست دارید که مثلا ایشان را حمایت مالی کنید و یا دردی از دردهایشان کم کنید ولی خیلی راحت اعتبار و امکانات مالی خودتان تحت خطر و تاثیر منفی از استرس های اجتماعی قرار می گیرد و هر بار که بخواهید به کسی کمکی کنید، هویت و اختیار و کنترل زندگی خودتان را از دست می دهید. شرایط به گونه ای است که آدمهایی که هیچ مسئولیت پذیری و اصالت در ذاتشان نیست و می خواهند خیلی زود و آزادانه به ثروت و اهدافشان برسند و دلشان برای کسی نمی سوزد، سعی می کنند با احساسات مردم بازی کنند. شما تنها در صورتی از این سختی ها در امان خواهید بود که خودتان هم از همین قماش راحت طلب و سودجو باشید که البته نیستید!! تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۲۲ دی ۱۳۹۸ ساعت ۱۱:۱۹:۰۳
Pooneh

Pooneh : سلام‌خانم هراتی عزیز خسته نباشید
دیشب خواب دیدم تو یه خونه خیلی لوکس و بزرگ زندگی میکنیم شب بود و بجز من‌وبابام کسی خونه نبود پدرم طبقه بالا خوابیده بود، تو یکی از اتاقای طبقه پایین یه در رو به کوچه داشت من رفتم قفلش کردم که یوقت دزد نیاد بعدش که خواستم بخوابم رفتم در همون اتاق باز کردم که چک کنم خوب قفل شده دیدم قفل رو در نیست یدفعه در باز شد و‌یه خانم از در اومد تو بین لباش یه پانسمان بزرگ بود که خون روش بود انگار لب و دهنش زخمی شده خیلی از قیافش ترسیدم حس بدی داشتم، داشت بهم نزدیک میشد تو خواب هر کاری میکردم که داد بزنم دزد تا پدرم بیدار شه اصلا نمیتونستم با ترس از خواب پریدم

پاسخ
لینک۴ دی ۱۳۹۸ ساعت ۱۳:۴۹:۴۴
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. تشکر. شما روحیه تان قویست و درکتان بالاست و زندگی آرام و مدرنی دارید. پدر شما خیالش راحت است و چیزی نیست که او را نگران کند ولی شما از محدودیت ها و شرایط بغرنجی که ممکن است در زندگی برایتان پیش بیاید نگران هستید و نمی خواهید که کسی در کارتان دخالت کند یا به شما آزار برساند. برای شما خواستگار خواهد آمد و این شخص، شخصیتی بد دهن دارد که نمی خواهد همه چیز را راجع به خودش افشا کند و سعی می کند که رازهای یا ایرادهای خودش را بپوشاند. او یا بد حرف می زند یا حقیقتی در مورد او وجود دارد که او نمی خواهد شما این حقیقت را بفهمید. او را نپذیرید. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۴ دی ۱۳۹۸ ساعت ۲۰:۱۰:۱۰
Sssbbb

Sssbbb : سلام وقت بخیر. خواب ديدم دارم رانندگی میکنم پشت ماشین دوتا پسر بچه تقریبا 10 ساله که نمیشناسم و خواهرزادم که دختره 10 ماهست نشستن.ماشین با سرعت داشت حرکت میکرد هرچقدر رو ترمز فشار میدادم ترمز نمیگرفت به زور کلاج ترمزو پیدا کردم کنترل ماشینو بدست گرفتم و از یه راه بهتر حرکت کردم.بعد خواهرزادمو بغل کردم رفتیم خونه.یه پیراهن بلند براش دوخته بودم تنش بود. بعد خواهرزادم یه جوری بود که انگار باید آستینشو آتیش میزدی.یعنی درستش این بود.انگار چندبار آستینشو به درستی آتیش زده بودم. دفعه آخر آستینشو آتیش زدنی موهای خواهرزادم آتیش گرفت.آتیشو به سرعت خاموش کردم ولی موهاش سوخت گفتم اگه خواهرم ببینه خیلی بد میشه. بعد بغلش کردم بردمش پیش پسر بچه ها سوار ماشین کردمش که اینبار شبیه برادر زادم که یه کاپشن سرخابی تنش بود شده بود.بعد دیدم خونه برادرم بودیم که اومدیم بیرون دیدم ماشينم وانت پیکانه که پشت وانته سربسته است.دیدم در ماشین از پشت بازه گفتم دزد به ماشینم زده ترسیدم.از تو شیشه داخل ماشینو نگاه کردم.بعد دیدم کیفمو پرت کرده یه گوشه.توی کیفم چندتیکه پارچه کرده بودم انگار با اینکار پولامو قایم کرده بودم گفتم احتمالا پولامو ندیده.بعد نگاه کردم دیدم پارچه ها هستن ولی پولامو دزدیده.بعد داداشم گفت دزده همسایه ماست طرف معتاده پولاتو ازش پس میگیرم نگران نباش. ممنون از تعبیرتون

پاسخ
لینک۲۰ دی ۱۳۹۸ ساعت ۰۰:۴۹:۰۴
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. تشکر. شما اهدافی در دست دارید که شاید نیمه کاره گذاشته اید و سرمایه ی کوچکی که می خواهید به واسطه ی این اهداف در زندگی تان به دستاورد بزرگی برسید ولی در شرایط حاضر شما ثبات و کتترلی روی زندگی تان ندارید و وقتش نیست که ریسک کنید. پس باید صبور باشید و عجولانه برای کارهایتان تصمیم نگیرید و از بهترین روشها برای پیشبرد اهدافتان استفاده کنید. شما می خواهید که به ثروت بیشتری برسید و رفتاری درست و متناسب از خودتان بروز دهید ولی خیلی استرس دارید و این فکرتان را ناراحت می کند. باید با خونسردی بیشتری کارهایتان را ادامه دهید. الان وقتش نیست که شما بخواهید از ثروتتان استفاده کنید بلکه باید بیشتر کار و تلاش کنید و شورو هیجان متناسب با کارتان داشته باشید نه خیلی استرس داشته باشید و نه خیلی بی خیال باشید. شما سخت می کوشید و از کارهایتان برای کسی جار نمی زنید ولی می خواهید مثل برادرتان استقلال داشته باشید و روی پای خودتان باشید. شما از گذشته تان برای کسی صحبت می کنید و او تجارب شما را بدردنخور و غیر مفید ارزیابی می کند. شما نمی توانید با استفاده از سیاست و دروغ رفتار کنید چون اعتبارتان را از دست خواهید داد. همیشه از مشکلاتتان نگویید از موفقیت هایتان هم بگویید یا اصلا هیچ چیز نگویید!! چون در این صورت شما را به دروغگویی متهم می کنند و اعتبارتان را از دست می دهید. آدمهایی که ناموفق هستند، برای موفق نشان دادن خودشان سعی می کنند همه را مثل خودشان ناموفق نشان دهند که بگویند کسی از ما بالاتر نیست. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۲۰ دی ۱۳۹۸ ساعت ۱۳:۱۵:۵۴
Sssbbb

Sssbbb : سلام روزتون بخیر.دیروز با یکی از اقوام داشتیم راجبه مراسم خواستگاری هردومون صحبت میکردیم که چجوری قراره برگزار بشه.(این خانم یه شخصیت خاصی داره دروغای شاخدار میگه و حسوده.و راجبه زندگی همه تجسس میکنه.و یه داستانایی درست میکنه که بگه آره ما با فلان شخصی که تو میشناسی یا فامیلیم یا دوستیم خودشو ربط میده به آدمای سرشناس) حس کردم داره دروغ ميگه و ناراحت شده و میگفت من بدبختمو بیچارمو فلانم.صبح اطراف 6 خواب دیدم تو یه مهمونی زنانه تو یه خونه بزرگ خونه کامل یادم نیست ولی نور چراغا خونرو خیلی روشن کرده بودن. تو جمع نشستیم.انگار مهمونی مشترک ما با خانواده نامزدم بود ولی محور اصلی تو خوابم یه خانمبود. با لباس خونه که یه چادر مشکی سرش بود حالت پریشونو عصبانی و ناراحت روبروی من نشسته بود .کمیم شبیه همین خانم فامیل ما بود.یه مغز گردوی خیلی کوچیک گندیده سیاه به زور میخواست بده به من.میگفت بخورش.منم نمیخواستم بخورم به زور گذاشت کف دستم من حس خوبی بهش نداشتم پیش خودم میگفتم جادو جمبله یا دعاست(به این چیزا اصلا اعتقاد ندارم)ولی تو خواب حس میکردم این زنه میخواد اذیتم کنه قصد شومی داره.حس وحشت داشتم بهش. منم گردورو گذاشتم لای انگشتم فشار دادم له شد ریخت زمین یه جوری وانمود کردم که خوردم.بعد زنه دستمو کشید نگاه کرد دید لهش کردم آب سیاه گردوی گندیده روی انگشت اشارم مونده بود فهمید نخوردم عصبانی شد.بعد با یه گوش پاک کن که سرش نمیدونم چی بود انگار ميخواست با حالت عصبانیت و تهدید بکوبه به دستم بهم گفت آره رفتی دکتر اینو ازت نمونه برداشته که مریضی همه برادرای نامزدت مریضن زناشونم مریض شدن.رفتن جنوب همشون واسه درمان.منم ناراحت شدم که اینجوری داره آبروی خانواده نامزدمو تو جمع میبره.منم گفتم من که نذاشتم دکتر نمونه برداره با چه حقی برداشته اینو.خیلی از زنه میترسیدم.بعد خواستم برم دیدم کفشام تو جا کفشی نیست. دنبال کفشام گشتم نبود.دزدیده بودنش.یه کفش چرم قهوه ای روشن بود(در واقعیت این کفشو ندارم) ولی کامل تو جا کفشی کفشمو تصور میکردم یا میدیدم ولی دزدیده بودنش.بعد دیدم دزده اومد یه زن چادریه تپل بود.نشست کنار جاکفشی با حالت مهربونی بهش گفتم کفشامو بده کاری باهات ندارم به کسی نمیگم. دزده هم با من با مهربونی حرف میزد لبخندم رو لبش بود دوتا کیسه داشت پر کفشای چرم هم رنگ کفش من که دزدیده بود.گفت بیا ببین بین ایناست.گشتم ولی یادم نیست بین اونا بود یا نه. بعد دیدم کفشای سه تا از زنداداشای نامزدم روی جاکفشیه یکیش کامل یادمه یه بوت خوشگل جیر که دورش نگین داشت ولی غیر عادی.خیلی کوچیکو تنگ بودن انداره جوراب.فقط کفش من بین اونا عادی بود.ممنون از تعبیرتون

پاسخ
لینک۱۰ دی ۱۳۹۸ ساعت ۱۴:۰۳:۴۵
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. تشکر. کسی به شما حسادت می کند ( احتمالا همین خانم ) و می خواهد که شما از لحاظ مالی اوضاع خوبی نداشته باشید و شما به این حرف او اهمیتی نمی دهید و شما سعی می کنید که با استفاده از مهارت های ذهنی و عقلی تان و در عمل کاری کنید که او به اهدافش نرسد. او می خواهد به شما این باور را القا کند که همه ی شما به افسردگی و ناراحتی و فقر و سختی دچار خواهید شد و نصیحتی را که با نیت سوء می خواهد به شما بکند را بپذیرید. هدف او سرکوب شماست و نه اینکه خیرتان را بخواهد. شما افکار منفی او را باور ندارید و مطمئنید که او گزاف می گوید. او برای شما آرزوهای بد می کند ولی قادر نیست عملی شان کند. شما ثروت و بختتان را از دست نخواهید داد ولی زن برادر نامزدتان احساس می کند که در زندگی به او سخت می گذرد نه به این دلیل که شوهرش حالتی حمایتگرایانه ندارد بلکه شاید به اندازه ای که او دوست دارد مرفه باشد، مرفه نیست. هیچ کسی نمی تواند آدمی را که به خدای بزرگ توکل می کند جادو کند و قدرت شیطان فقط برای کسانی که باورشان این است که شیطان از خداوند نیروی بالاتری دارد، موثر واقع می شود. با این خانم ارتباطتان را کم کنید و برای دفع شر هم صدقه بدهید. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۱۰ دی ۱۳۹۸ ساعت ۲۲:۵۷:۳۲
ادامه

فقط اعضای وب سایت می توانند تعبیر خواب خود را سوال کنند. اگر قبلا عضو شده اید ورود و برای ثبت نام عضویت را کلیک کنید. ورود عضویت برای دریافت تعبیر خواب از طریق تلگرام به آی دی @yotaabcom پیام دهید.